داستان ورود جیپ به ایران به دوران پهلوی اول باز میگردد. در این خصوص 2 روایت وجود دارد. روایت اول به دوران جنگجهانی دوم و حضور نیروهای متفقین در ایران بازمیگردد. بعضی عقیده دارند خودروهای جیپ اولینبار توسط نیروهای متفقین وارد ایران شدند. اما این نظریه کمی دچار اشکال است زیرا خودروهای نظامی کشورهای اروپایی […]
گزارش اختصاصی پایگاه خبری رسمی جوان خودرو ، به نقل از مجله تخت گاز (این مجله را از اینجا آنلاین تهیه کنید)
بسیاری از افتخارات صنعت خودرو کشور با نام شرکت سهامی جیپ و بعدها جنرالموتورز ایران (پارسخودرو کنونی) گره خورده است. زیرا اولین جیپهای غیرنظامی توسط شرکت سهامی جیپ ایران بهصورت رسمی وارد کشور شدند و در نمایشگاه مرکزی این خودرو در خیابان اکباتان جای گرفتند. در واقع این شرکت در اواسط دهه 30 واردات جیپ را بهصورت رسمی به کشور آغاز کرد. در ادامه مسیر جعفر اخوان موسس شرکت سهامی جیپ ایران در دهه 40 با خرید زمینی بزرگ در کیلومتر 9 جاده مخصوص تهران-کرج که در آن روزگار پر بود از باغستانهای سرسبز، بدل به اولین تولیدکننده خودروهای آمریکایی در کشور و خاورمیانه شد.
شرکت سهامی جیپ و بعدها جنرالموتورز ایران مدلهای مختلفی از خودروهای آمریکایی را مونتاژ کرد که شامل کادیلاک، بیوک، شورولت تا جیپ Wagoneer و سری CJ5 میشود. در این بینAMC Rambler و حتی اپل کومودُر هم جزو تولیدات این کمپانی بودند. اما شرکت سهامی جیپ همه مدلهای این کمپانی را در ایران مونتاژ نکرد و بعضی از این خودروها یا بهصورت شخصی و یا بهصورت شرکتی وارد بازار ایران شدند. یکی از جذابترین خودروهای جیپ در آن دوران مدل Cherokee Chief بود. این خودرو که در سال 1974 ( 1353) براساس مدل واگونییر به تولید رسید، بهصورت عمده توسط شرکت سهامی جیپ پارت به کشور وارد شد. جالب آنکه ساختمان اصلی این شرکت نیز که جیپ نام داشت در نزدیکی دفتر اصلی نمایشگاهی شرکت سهامی جیپ ایران بود.
در اوایل دهه 50 رسانهها و نشریاتی زیادی در کشور فعال نبودند اما در همین نشریات اندک هم تبلیغات جالبی از این خودرو به چاپ رسید. در یکی از این تبلیغات که با عکسی از نمای کنار خودرو بهصورت بزرگ در مجله دانشمند به چاپ رسیده است، آمده «چروکی چیف شاهکاری جدید از امریکنموتورز آمریکا» و سپس در ادامه با بیان اینکه چروکی چیف یک اتومبیل با امتیازات چند اتومبیل است، به توضیح محاسن مختلف این خودرو پرداخته است. جمله جذابی که همیشه در تبلیغات این خودرو وجود داشت این بود «چروکی چیف مجهز به موتورهای پرقدرت 6 و 8 سیلندر و بهترین و پیشرفتهترین سیستم دودیفرانسیال کوادراتراک است که کوهستانها، تپهها و بیابانها را بهراحتی خیابانها پشت سر میگذارد.»
با ورود به دهه 70 میلادی جیپ رقیبان سرسختی در بازار خودرو پیدا کرد. شورولت و فورد در آن دوران سعی داشتند عرصه را بر جیپ تنگ کنند. اما از آنجایی که جیپ آنقدر مغرور است که خودش را بالاتر از هر دودیفرانسیل دیگری میداند، تاب نیاورد و در اوایل دهه 70 به فکر تولید خودرویی افتاد که یک سروگردن از نظر استایل و جذابیت بالاتر از رقیباناش باشد. قرار بود خودرو جدید استایلی شیک داشته باشد و بههمین دلیل تصمیم گرفته شد فرزند جدید خانواده بهصورت کوپه (2 درب) تولید شود. البته جیپ با ساخت چنین بدنهای در کلاس SUV فولسایز غریبه نبود زیرا در خلال سالهای 1963 تا 1967 هم مدلهای 2 درب واگونییر را تولید کرده بود.
مدیران جیپ وقت را تلف نکردند و زمام کار را بهدست طراح با سابقه Brooke Stevens سپردند که سابقه همکاری با هارلی دیویدسون را نیز داشت. در سال 1974 این خودرو با استایل لوکس روانه بازار شد. یعنی درست یک سال قبل از اینکه رنجرور مدل کلاسیک را به تولید برساند. البته بعدها در سال 1977 مدل 4 درب هم به لیست تولیدات اضافه شد. چروکی نسل اول تا سال 1983 در خط تولید باقی ماند و در این سالها ورژنهای مختلفی از این خودرو ساخته شد. مدل Base، S، chief، Golden Eagle، Golden Hawk و Laredo از جمله ورژنهای مختلف این خودرو بودند که بیشتر در تریمهای ظاهری و داخلی و بعضی تجهیزات با هم تفاوت داشتند.
جیپ برای این خودرو 3 پیشرانه مختلف را در نظر گرفت. نمونه اول که مربوط به مدل پایه بود یک نمونه 258 اینچ مکعبی یا 4.2 لیتری بود که سالها در خط تولید قرار داشت و معروف بود که استهلاک بسیار کمی دارد. این پیشرانه 110 اسببخار نیرو داشت. 2 نمونه 360 اینچ مکعبی یا 5.9 لیتری نیز میتوانست درون سینه این خودرو نصب شود که یکی مجهز به کاربراتور 2 دهانه با 175 اسببخار نیرو و دیگری مجهز به کاربراتور 4 دهانه با 195 اسببخار قدرت بودند. اما قویترین نمونهها پیشرانههای 401 اینچمکعبی یا 6.6 لیتری را در سینه داشتند که دارای شاتون و میللنگ ساخته شده به روش فورجینگ بود و به همین دلیل استحکام بالایی داشت. هرچند پیشرانه 401 تنها تا سال 1978 روی چروکی نصب شد. در کل برای چروکی 2 نوع گیرباکس قابل سفارش بود. اولی نمونه دندهای 4 سرعته بود. اما مدل بعدی نمونههای 3 سرعته معروف به TH400 است که دست بر قضا توسط رقیب دیرینه یعنی جنرالموتورز طراحی شده بود. این گیرباکس که به Turbo-Hydramatic معروف است، در خودروهایی مثل شورولت بلیزر و بسیاری از تولیدات گروه جنرالموتورز بهکارگرفته شدند. البته در میان محصولات جیپ حتی رنگید هم از این گیرباکس استفاده کرد.
از نظر ظاهری تعریف کاملا مشخص است. با یک جیپ روبهرو هستید. از هر زاویهای شبیه به یک جیپ است. بسیاری از کلاسیکسواران عقیده دارند اگر قرار باشد بعد از جلوپنجره 7 خط جیپ که نماد این کمپانی است، یک جلوپنجره دیگر از بین محصولات این کمپانی انتخاب کنند که هم زیبا باشد و هم معرف جیپ، جلوپنجره چروکی نسل اول را انتخاب خواهند کرد. هرچند نمای ظاهری خودرو خالی از پیچیدگیهای طراحی مثل امروز است اما، ظرافتهایی دارد که مرور آنها خالی از لطف نیست. مثلا همین جلوپنجره را نگاه کنید، از 22 کانال هوارسان به رادیاتور تشکیل شده است که هم در وسط کانالها بهصورت افقی و هم بهصورت عمودی دارای تغییر زاویه است و باعث شده چهره خودرو ضمن حفظ سادگی خستهکننده از آب در نیاید. ضمن اینکه بهمنظور هوارسانی بهتر به موتور و البته زیبایی بیشتر، یک برآمدگی روی درپوش موتور تعبیه شده که باعث میشود حجم خودرو بیش از آنچه که هست به نظر برسد. سپر شامل 3 قسمت مختلف اما یکپارچه است که باتوجه قوانین ایمنی در بازار آمریکا به ضربهگیرهای لاستیکی هم مجهز شده است. یکی از نکات خاص در طراحی این خودرو که به آن کمک کرده پرقدرت و مردانه به نظر برسد، لبه گلگیرهای استاندارد است که عرض خودرو را افزایش داده.
لبه جلو درپوش موتور که یک سطح صاف با عرض شاید حدود 3 سانتیمتر دارد، با گسترش به سمت طرفین از لبه بالایی گلگیرها به سمت پایین و بالای راهنمای کناری حرکت میکند و بدل به خطی میشود که تا انتهای بدنه در عقب پیش میرود. تقریبا با استفاده از همین خط میتوانید کیفیت و یکدستی بدنه خودرو را برانداز کنید. در نمای کناری تریم 2 رنگ بدنه کاملا جلبتوجه میکند. به دلیل 2 درب بودن بدنه سطحی بزرگ و صاف از درب کناری به بعد وجود دارد که در عین سادگی کمک میکند طول بدنه بزرگتر از خودروهای 4 درب به نظر برسد. البته نباید تصور کنید با خودرو کوچکی از نوع آمریکایی روبهرو هستید زیرا طول چروکی 4735 میلیمتر است. عرض این خودرو هم به 1900 میلی متر میرسد و 1761 میلی متر فاصلهای است که بین 2 محور عقب و جلو وجود دارد. چروکی بسته به تجهیزاتی که دارد میتواند بین 2048 تا 2090 کیلوگرم وزن داشته باشد.
شیشه بخش عقب ثابت است و تنها حدود یک سوم آن که در کنار صندلیهای عقب قرار دارد باز میشود. در نمای کناری چروکی یک قسمت دیگر هم برای آنهایی که اهل دقت در جزئیات هستند دارای جذابیت است. اگر شما هم نکتهسنج باشید احتمالا از روی عکسهای این صفحه پایههای آینه کناری را دیدهاید که مثل یک حشره خودش را به درب چسبانده است! اگر از نزدیک این آینههای به ظاهر ساده را ببینید شیفته آنها میشوید. زیرا در عین سادگی طرح جذابی دارند و جالبتر اینکه همین آینههای ساده اگر فابریک باشند دید بسیار بهتری نسبت به نمونههای وطنی دارند و لرزشی هم در آنها دیده نمیشود.
در نمای عقب مثل نمای جلو خبری از شلوغی نیست ولی بازهم ریزهکاریهایی وجود دارد که باید تیزبینانه به دنبالشان باشید. مثلا اگر به درب بخش بار دقت کنید، خواهید دید که دارای یک خط شکست در وسط است که عرض بدنه را طی میکند و هرچند بهروی گلگیرها نمیرسد اما با بالای حجمپردازی روی گلگیر در یک راستاست. ضمن اینکه دقیقا چنین خطی در جلوپنجره هم وجود دارد و این 2 خط در جلو و عقب خودرو هارمونی زیبایی برای این 2 نما ایجاد کردهاند. به همین سادگی، با رعایت چنین نکاتی طراحی یک خودرو زیبا میشود. استفاده از فرمول تناسبات و خطوط هدفدار در بدنه چروکی باعث میشود بعد از حدود 4 دهه هنوز جذاب باشد. هرچند خودروسازان وطنی گویی هنوز این فرمول را پیدا نکردهاند! البته چهره پائیزی شمیرانات هم با رنگهای زیبایش فضاسازی زیبایی داشت و رنگ آبی بدنه خودرو چون یک نگین در انگشتر فیروزه خودنمایی میکرد.
راندن چروکی چیف 1978 جذابیتهای خاص خودش را دارد. اول اینکه خودرویی که پشتفرماناش نشستیم، خوشرنگ و خوشسیما بود و از آنجایی که 90 درصد خودروهای در حال تردد شهر یا نقرهای هستند یا سفید و در نهایت سیاه، رنگ آبی نفتی بدنه خودش را به هر نگاهی میدوخت. دوم اینکه سوار بر یک خودرو 8 سیلندر آمریکایی هستید و این یعنی سمفونی پیشرانه هم گوشهای شما را نوازش میکند و هم گوشهای مردم خیابان را. پس عجیب نیست که با انگشت نشانتان بدهند و با موبایل از شما خودرو شما عکس بگیرند. اما همه این جذابیتها در کیفیت سواری این خودرو هم وجود دارد. سواری چروکی کاملا نرم است. اهمیتی دارد که سیستم فنربندی این خودرو با استفاده از نفرهای شمش طراحی شده زیرا قطر ورقهای فنر و طول دست فنرها باعث میشود سواری خودرو نرم باشد. اما تصور نکنید سواری ان همچون خودروهای سواری آن دوران مثل ایمپالا یا کادیلاک مواج است.
اغلب چروکی چیفها در زمان عرضه به بازار ایران توسط افرادی خریداری میشد که در مناطق شمالی تهران و یا شهرهای برفگیر زندگی میکردند. چون حدود 4 دهه پیش تهران برفهای نیممتری را هم تجربه میکرد و مناطق شمالی شهر نسبت به مناطق جنوبی دارای شرایط آبوهوایی سختتری بود. ضمن اینکه شیب زیاد مناطق شمالی شهری مثل تهران نیاز به خودرویی داشت که توان حرکتی بالا و پایداری خوبی داشته باشد.
اما چروکی هم از بهترین برفنوردان دوران خودش است. سیستم چهارچرخ محرک این خودرو که Quadra Track نام دارد، یکی از بهترین سیستمهای دودیفرانسیلی است که تابهحال در یک خودرو مورد استفاده قرار گرفته. چروکی با استفاده از این سیستم همواره در زمان آغاز حرکت در حال چهارچرخ یا دودیفرانسیل قرار دارد و با رسیدن سرعت به حدود 40 کیلومتربرساعت، سیستم کوادراتراک بهصورت خودکار دیفرانسیل جلو را آزاد میکند و خودرو با استفاده از دیفرانسیل عقب به ادامه راه میپردازد. البته این همه ماجرا نیست زیرا دیگر سلاح چروکی سیستم چهارچرخ محرکی است که برای فعالسازی آن باید درب داشبورد وسط خودرو را باز کنید و کلید گرداناش را حرکت دهید تا به کمک وکیوم موتور خودرو در حالت دودیفرانسیل دائم قرار بگیرد!
تعویض دنده از روی ستون فرمان انجام میشود و به همین دلیل دست راست را کمتر از روی فرمان جدا میکنید. فرمان هیدرولیک خودرو کاملا نرم است. شیشه درب عقب خودرو با استفاده از نیرو برق بالا و پایین میرود و ضمنا به گرمکن نیز مجهز شده است. یک نکته جالبتوجه در زمان راندن خودرو اینکه آینه کناری بزرگ دید بسیار خوبی را برای شما ایجاد میکند اما جالبتر آنکه گاهی هم به دلیل بزرگی سایزش مزاحم دیدتان میشود! خودرو مجهز به کولر است و به سبک بسیاری از جیپهای دیگر کیلومتر آن تا 140 کیلومتر یا 100 مایل مدرج شده است.
پیشرانه مورد استفاده در چروکی ما یک نمونه 360 مجهز به کاربراتور 4 دهانه است که قدرت مناسبی بهخصوص در دورهای پایین در اختیار راننده میگذارد. همچنین این خودرو دارای یک گیرباکس 400 با 3 دنده است که قبلا در موردش صحبت کردیم. تجربه رانندگی با چروکی چیف تجربه جذابی بود، زیرا رفتارهای خودرو در عبور از مسیر شباهتی به دیگر حریفان مثل شورولت بلیزر نداشت. هرچند به دلیل مساعد نبودن آبوهوا و ترس از گرفتاری در ترافیک شب جمعه تهران فرصت نشد این پیرمرد پرزور را راهی مسرهای ناهموار و خاکی کنیم اما، آنهایی که برند Jeep را میشناسند، خوب میدانند که وقتی در مورد یک جیپ صحبت میکنیم، یعنی درباره یک همهفنحریف حرف میزنیم. در پایان از همکاری صمیمانه جناب آقای مهدی علیاکبری مالک خودرو تشکر میکنیم.
گزارش و نوشته: امید اذرزمانی / عکس: بهزاد اویسی
دیدگاه خود را بنویسید