کاریزماتیکترین مدل فورد در جهان. GT40. اما هنوز هم مستقیم به خال نزدهاید. بگذارید کمی کمکتان کنم. یک ماشین دستساز میتواند درست همان چیزی باشد که برای تفریح تمام در شب موصوف به روح و جانتان بنشیند. بله درست خواندید دستساز. کاملا دستساز. یک فورد MK1 GT40 کاملا دستساز! به گزارش پایگاه خبری رسمی جوان […]
به گزارش پایگاه خبری رسمی جوان خودرو
من عاشق قهوه هستم. کافئین ناب. بیخوابیهای شبانه و صدالبته زدن به دل جاده. آنهم چه جادهای. پیچدرپیچ و تاریک. جادهای که با شاخ و برگ درختان مسقف شده. حالا به نظر شما این ترکیب بیمانند چه کم دارد؟ یک سوپراسپرت؟ SUV یا یک لیموزین؟!
اذیت نکنید. کمی عمیقتر به داستان وارد شوید. کمی بیشتر فکر کنید… آفرین! کاریزماتیکترین مدل فورد در جهان. GT40. اما هنوز هم مستقیم به خال نزدهاید. بگذارید کمی کمکتان کنم. یک ماشین دستساز میتواند درست همان چیزی باشد که برای تفریح تمام در شب موصوف به روح و جانتان بنشیند. بله درست خواندید دستساز. کاملا دستساز. یک فورد MK1 GT40 کاملا دستساز! یعنی نه اینکه سازندهاش تنها قطعات را تغییرشکل داده و سرهم کرده باشد. نه. منظورم فورد GT40 دستسازی است که از ابتدا و شمش آلومینیوم تراش خورده و شده همین نمونه ناقص و نابی که با خطوخشهایش میتازد و دل میبرد. حالا زدیم به خال. برای چنین شبی، چنین خودرویی باید تدارک دید!
هنری در برابر انزو
بیائید یک کوچولو بزنیم جاده خاکی. آنهم در مسیری که صنعت خودرو جهان سالهاست از آن عبور کرده. کمی تاریخ را مرور کنیم و برسیم به جایی که امروز فورد GT40 بر آن ایستاده. قرص و محکم و استوار. تکان هم نمیخورد. سالهاست که تکان نمیخورد و گویا اصلا قصد تکان خوردن هم ندارد.
شاید کمی شوکهکننده باشد اما مطمئن هستم که همگی تاب شنیدنش را دارید. به هر حال واقعیت است. یک واقعیت که توامان هم تلخ است و هم شیرین. هم زشت است هم زیبا. واقعیت این است که؛ واقعیت این است که: «فورد GT40 سر یک رقابت شخصی بین هنری فورد دوم و انزو فراری ساخته شد!». همین! همه ماجرا از قرارداد و دعوای نسبتا حقوقی میان 2 ابرمرد صنعت خودرو دنیا آغاز شد. به همین سادگی. اما این دلیل ساده نتیجهای بس پیچیده داشت. فورد GT40 حاصل این لجبازی میان ابرخودروسازان آمریکا و اروپا بود.
حقیقت ماجرا این است که در سال 1963، هنری فورد دوم تا پای معامله با انزو فراری و خرید اسب مارانللو پیش رفت. اما درست در نزدیکی قرارداد، انزو زد زیر میز و همه معادلات هنری را بر هم ریخت. فورد دوم که حسابی کنف شده بود، به کمپانی خود بازگشت و دستور ساخت یک نابودگر فراری را امضا کرد. دستوری جنجالی که نتیجهاش به کمپانی فراری محدود نشد. GT40 گرچه در سالهای 64 و 65 میلادی یک افتضاح بود، اما بازگشتی شگفتآور را در مسابقات 24 ساعته لمان در سال 1966 تجربه کرد. کسب مقامهای اول، دوم و سوم با تنها 100 متر فاصله بین خودروها! این شد که شاهکار سوپراسپرت کمپانی فورد نهتنها بر فراری چیره شد، بلکه صنعت خودرو و مسابقات اروپایی را نیز به چالشی بس عظیم کشید و ماموریتاش را تکمیل کرد. حالا متوجه شدید عظمت فورد GT40 و کاریزمایش در صنعت خودرو جهانی از کجا آمده؟
یک شب تنهایی
جیم، کسی که این بازتولید هنرمندانه را صورت داده میگوید فورد GT40 او ایده یکی از شبهای تنهایی اوست. جیم همین مردی است که در حال گیراندن سیگار در تصویر میبینید. مردی که گویی تمام رویاهایش را در این شاهکار دستساز متبلور ساخته و حالا در کنار دسترنجاش سیگاری آتش میزند و به راهی که طی کرده میاندیشد. دستهایش را نگاه کنید. او با همین دستها این بدنه را به غایت زیبا تراشیده و خطوخش زیبای روی بدنه آلومینیومیاش را پدید آورده. روی درها نیز یک دایره صیقلی و زیبا خودنمایی میکند که آدم را به یاد هولوگرام میاندازد.
در این ماشین خیلی از چیزها دستساز هستند. مثلا سیستم تعلیق و فنرها! ورودیها و خروجیهای موتور، دیفرانسیل تورسن و سیستم انتقال قدرت 6 سرعته گتراگ آنقدر خارقالعاده به همدیگر چفتوبست شدهاند که از ازل یکتکه و جسمی یکتا بودهاند. صدای پیشرانه را نیز که دیگر مگو و مپرس. یک سمفونی کامل از تمام نوستالژیهای تمامنشدنی دهه 60 است. رینگهای 15 اینچی نیز بهطرز ماهرانهای مانند یک GT40 حقیقی با لاستیکهای 60/225 در جلو و 50/295 در عقب ست شدهاند. خلاصه حاصل شبهای تنهایی جیم بدجور دلبر و دلنشین از آب درآمده.
دنیای استاندارد
پا را که به فضای کابین بگذارید، با یک محیط استاندارد مواجه میشوید. سورپرایز ویژهای در این بخش انتظارتان را نمیکشد. اما یک لحظه صبر کنید. مگر میشود فضای داخلی یک فورد GT40 شگفتی ویژهای به همراه خود نداشته باشد؟ اینهمه گیج دوار و زیبا و نورهای ملونی که از گوشه و کنار چشمتان را قلقلک میدهند حسابی برای خودشان سورپرایز هستند. حال محل قرارگیری ترمزدستی در سمت چپ راننده را نیز به این سادگی کلاسیک بیفزائید. دیگر مگر میشود شیفته کاردستی جیم نشد؟
دل جاده
همانطور که گفتیم این فورد جان میدهد برای زدن به دل جاده. برای پر کردن تمام تنهاییهای شبانه و همه دلتنگیها. گاه تنهایی و دلتنگی آنقدر به وجود آدمها فشار میآورد که تصفیه میشوند. نتیجه این تصفیه شدنها میشود یک غلیان درونی. جائیکه همهچیز از دل برمیآید و استعدادها شکوفا میشوند. استعداد یک شیفته ماشین هم مشخص است دیگر چه میشود، یک فورد GT40 دستساز. نمیشود روی این ماشین نام Replica یا نسخه تقلبی گذاشت. یعنی میدانید، شاید هم بشود اما من دلم نمیآید. این یک GT40 حقیقی است. حتی حقیقیتر از نسخههای کارخانهای! این ماشین از دل برآمده نه از کینه. بنابراین کاملا سزاوار است به رسمیت شناخته شود و در یادها بماند. به هر حال میشود خوشحال بود مدلی که حاصل یک نزاع و کینهتوزی صنعتی بوده و این لکه را در سابقه داشته، حالا با شاهکار جیم کاملا تطهیر شده است.
نوشته: روزبه خندان
دیدگاه خود را بنویسید