بالاخره نوبتی هم باشید نوبت آن است که به سراغ هولدن استرالیا که حالا تقریبا ناماش نیز رو به نابودی است برویم.
به گزارش اختصاصی پایگاه خبری جوان خودرو
همیشه که نباید درباره دوج، فورد، شورولت، فولکس، آئودی، هوندا، میتسوبیشی، مرسدس، ب ام و، تویوتا و سایر برند های مشهور و شناخته شده صنعت خودروسازی صحبت کنیم. بالاخره سایر خودروها نیز دل دارند. ندارند؟ بهعنوان مثال همین هولدن استرالیا که حالا تقریبا ناماش نیز رو به نابودی است هم میتواند سوژه خوبی برای کاستومایز باشد. برای یک عشق ماشین فرقی نمیکند با چه خودرویی طرف است. او میخواهد داستان خودش را در دنیای ماشین های کاستوم بسازد. به اینترتیب دیگر هولدن و لادا با یک مرسدس جی کلاس تفاوتی ندارند. عشاق دنیای خودرو موتورهای تویوتا را در سینه یک ماشین مانند هولدن می چپانند و از کالیبره کردن قطعات سایر خودروها حتی در کلاسهای بدنه متفاوت با یکدیگر و شرایط خودرو اصلی ابایی ندارند. آنها میخواهند یک شاهکار منحصر به فرد بسازند. چیزی که فقط و فقط شبیه به رویای ذهنی خود سازنده است و بس. درست مثل هولدن ایجی واگن تولید دهه 60 میلادی که سوژه این قسمت از سری مطالب هاتراد و کاستوم ما است.
جنرال موتورز و هولدن این خودرو را به عنوان یک استیشن سدان معرفی کرده بودند. خودرویی درست به همان سبک قدیمی و دوست داشتنی دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد میلادی. چراغهای گرد جلو که تقریبا در همه ماشین های هم سن و سال یکسان بودند، یک بدنه جعبهای شکل و کشیده، چراغ های عقب کوچک با نور نمور قرمز تیره که نسبت به خودروهای امروزی در محلی بسیار پایینتر قرار گرفتهاند و صد البته سپرهای فلزی کروم کاری شده. دستگیره های دکمهای این خودرو که شبیه به دستگیرههای پیکان اسطورهای خودمان هستند، جلو پنجره افقی با خطوط کج و ماوج، ستون های کم زاویه نسبت به خط عمود، شیشههای بزرگ بخش انتهایی و فضای بار خودرو در طرفین و بسیاری موارد ریز و درشت دیگر را میتوان از ویژگیهای یک استیشن واگن اصیل دهه شصتی دانست.
این هولدن شاید در ظاهر به هیچ عنوان خودرو جذابی به نظر نرسد و بهینه سازی نیمه کاره آن موجب شود با خودتان بگویید: «این دیگر چه سوژهای برای عکاسی است؟»، اما وجب به وجباش برای کسانی که در اندونزی، استرالیا و بسیاری از کشورهای آسیای جنوب شرقی و قاره اقیانوسیه روزگار گذراندهاند خاطره است. هرچند هولدن ایجی واگن خودرو پرشماری نبوده و در اندونزی نیز به ندرت میتوانید این مدل و حتی خودروهای کلاسیک هولدن را مشاهده کنید. همین موضوع هم بر ارزش خودرویی که برای بازسازی یا بهتر بگوییم شخصیسازی انتخاب شده اثر میگذارد و آن را بالاتر میبرد. اصلا به همین خاطر است که ویکتور، دوست ماشینباز ما این هولدن ابو قراضه را برای بازسازی انتخاب کرده. اتفاقا شاید برایتان جالب باشد بدانید که این خودرو فعلا تنها بخشی از تغییرات فنی لازم را به خود دیده و صافکاری کامل به همراه رنگ بدنه، همچنین بازسازی کامل کابین آن باقی مانده است. به همین علت تقریبا درون کابین هیچ خبری نیست و جز یک پشت آمپر منحصر به فرد و همچنان زیبا، غربیلک سه شاخه فرمان با دوره نسبتا ضخیم به رنگ چوب نارنجی و صندلیهایی که هنوز هم راحتی خود را حفظ کردهاند، عنصر قابل عرض دیگری در این فضای کهنه وجود ندارد. بد نیست بدانید که ویکتور پیشبینی میکند در بخش فنی نیز اتفاقات تازهای در انتظار هولدن او هستند. یعنی قرار است چه جادو دیگری در سینه هولدن ویکتور دمیده شود؟
هر چند ویکتور به طور دقیق به ما نمیگوید چه در ذهن اش میگذرد و قصد دارد چه قطعات جدیدی را در سینه این هولدن پیر جای بدهد، اما حدس خود ما این است که نخستین قطعه جدید در محفظه موتور این خودرو یک توربوشارژر خواهد بود! دیگر خودتان پیشرانه 2JZ-GE به حجم 3 لیتر را با سیستم توربو ترکیب کنید تا متوجه بشوید که قرار است به زودی قلب یک اژدها در سینه یک تمساح پیر بتپد. اصلا شاید یکی از سریالهای اسپینآف مجموعه پرآوازه بازی تاج و تخت با عنوان «خانه اژدها» اشاره به همین محفظه موتور کوچک هولدن داستان ما داشته باشد؛ جایی که قلب یک اژدها با نهایت توان به تپش درمیآید.
موتور 2JZ مشهور تویوتا در سینه هولدن پیر جایگزین یک پیشرانه خطی 2.26 لیتری یا 138 اینچ مکعبی شده و یک سیستم اگزوز ساخته K&N را نیز در کنار خود میبیند. بگذارید به یک نکته جالب درباره بازسازی بدنه و قطعات فنی این هولدن پنجاه و چند ساله اشاره کنیم. وقتی ویکتور تصمیم به نصب موتور 2JZ تویوتا در سینه این خودرو میگیرد متوجه میشود طول پیشرانه مذکور در مقایسه با انجین اصلی خودرو بیش تر است و عملا نمیتوان آن را درون این محفظه موتور جای داد.
به نظرتان در آن شرایط ویکتور چه باید میکرد؟ کار درست انتخاب یک موتور دیگر بود یا عمل به مثل مشهور مهندسان عمران «یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت»؟ بدون تردید ویکتور گزینه دوم را انتخاب کرد و تصمیم گرفت با یک جراحی بر طول محفظه موتور خودرو بیفزاید و موتور 2JZ را در سینه هولدن ایجی واگن جای بدهد. از قضا این افزایش طول موجب شده خودرو موصوف برخوردار از جذابیت و ابهت ظاهری بیشتری باشد. هیبتی که اتفاقا با قلب جدید، رینگ و لاستیکهای اسپرت SSR/Watanabe RS8s، ارتفاع پایینتر و گلگیرهای تازه آن هماهنگی بالاتری دارد. البته تصور میکنیم اگر قرار به نصب توربو باشد باید فایروال یا همان دیواره میان اتاق و موتور این هولدن خسته و فرتوت تقویت شود. موضوعی که شاید بدون نصب توربوشارژر هم نیاز به آن احساس شود.
هولدن اختصاصی ویکتور شاید هنوز با تبدیل شدن به یک خودرو کامل فاصله زیادی داشته باشد اما باور کنید رانندگی با آن بسیار لذتبخش است و هندلینگ قابل دفاعی دارد. هندلینگی که در سایه سیستم تعلیق دوج دارت و شاسی تقویتشده خودِ هولدن بهدست آمده.
راستش را بخواهید از دور فضای زنگ زده کابین این خودرو بیشتر به یک زبالهدانی شباهت دارد تا اتاق خودرو. اما وقتی پشت فرمان این گوژپشت پیر استرالیایی بنشینید همه ظواهر ناخوشایند کابین را به فراموشی خواهید سپرد. هولدن ویکتور آنقدر سرپاست که او از آن بهعنوان خودرو روزمره در جاکارتا استفاده میکند و هیچ مشکلی با کمبودهایش ندارد. باید یک عشق واقعی به ماشین باشید که به چنین ابوقراضه مکانیکی و زمختی مانند یک الهه باستانی احترام بگذارید. چیزی که هم ویکتور هست و هم همه مایی که در حال خواندن این نوشتار همراه یکدیگر هستیم.
باور کنید حس ناب رانندگی با این ماشینهای زنگزده کهنه وقتی کمی با آنها اُخت بشوید دهها برابر بیشتر از یک خودرو الکتریکی و گجت مانند مدرن است. علاقهمندان به دنیای ماشینها با تصمیمگیری هوش مصنوعی برای رفتارهای رانندگی خود کنار نمیآیند. آنها یک مزاحم همیشگی که اجازه مانور و لذت از هندلینگ خودرو را بهشان نمیدهد را هرگز برنمیتابند. این هولدن خشن، پیر، زشت و زنگ زده برای یک شیفته خودرو یعنی آزادی، یعنی آدرنالین خالص و دنیایی از هیجان. کاش شما هم میتوانستید دستکم یکبار پشت فرمان تمساح اژدها مانند ویکتور بنشینید و جیغ لاستیکها و غرش موتورش را تجربه کنید. البته ما به نیابت از همه شما تا توانستیم از این خودرو مکانیکی قرن بیستمی سواری گرفتیم.
انتهای پیام/
دیدگاه خود را بنویسید