فرض کنید شما یک شهروند اروپایی هستید که در اواسط دهه 70 میلادی در یکی از کشورهای پیشرفته اروپایی زندگی میکنید. در بحرانهای نفتی آن روزگار احتمالا سعی میکردید چرتکههای اقتصادی خود را با دقت بیشتری بیندازید. پس برای خرید خودرو احتمالا به سراغ خودرویی میرفتید که کماستهلاک، کممصرف و در نهایت اسپرت باشد. گزینههای […]
به گزارش اختصاصی پایگاه خبری رسمی جوان خودرو
لانچیا و آلفارمئو با سابقه طولانی از سالهای دور در رده اسپرتهای کوچک حضور داشتند اما خودروهای پراستهلاکی تولید میکردند. در این بین فولکسواگن گلف از همه جدیدتر بود و حتی ب ام و هم با ساخت New Class و بهخصوص مدل 2002 با این بخش از بازار غریبه نبود. اما هنوز خودروهای این کلاس نیاز به یک نگاه نو داشتند. نسیمی تازه که از سمت کارخانه بامو با معرفی E21 در سال 1975 وزیدن گرفت.
فولکسواگن مدل گلف را در سال 1975 و با کد MK1 به بازار معرفی کرد. این خودرو پایهگذار یک نسل تازه از خودروها شد. شبیه به کاری که مرسدسبنز با مدل CLS در سال 2004 انجام داد. یعنی عرضه اولین سدان کوپه جهان به بازار. گلف برای خودش یک شخصیت جداگانه ایجاد کرد و به نوعی رفت تا در طبقه دیگری از این برج بلند ساکن شود. اما باواریاییها که تولید خودروهای اسپرت کوچک را از دهه 60 آغاز کرده بودند، در اوایل دهه 70 به دنبال ساخت محصولی بودند که بتواند راه مدل ب ام و 2002 را ادامه دهد. از این رو از سال 1973 کار تحقیقاتی را آغاز کردند و بخش طراحی را به Paul Bracq سپردند. طراحی که قبلا در کمپانی مرسدسبنز خودش را ثابت کرده و در سال 1972 نیز کانسپت E25 را برای بامو نقش زده بود. آقای طراح دوست قدیمیاش Claus Johannes Luthe را نیز فراخواند تا جمع تیم طراحی جمع شود.
هرچند ایدههای بسیاری برای طراحی خودرو جدید مطرح شد اما، در نهایت این اولین نسل سدان سری 5 یعنی اتاق E12 بود که سرلوحه کار طراحان قرار گرفت. بهاینترتیب در سال 1974 نمونه پروتوتایپ آماده شد تا تستهای میدانی را پشت سر بگذارد. نمونه اولیه آنقدر شسته و رفته طراحی شد که هیئتمدیره بعد از دیدن خودرو بدون هیچ حرفی تاییده تولید را صادر کردند. ماه ژانویه سال 1974 فرا رسید. روزهایی که تیم طراحی و بهخصوص آقای پاول براک برای آن لحطهشماری میکردند.
پس اولین نمونه تولیدی E21 را به ورزشگاه المپیک مونیخ بردند تا در مراسمی باشکوه این خودرو را به جهانیان معرفی کنند. نکته جالبتوجه در طراحی اینکه ب ام و در اواسط اجرای پروژه به این نتیجه رسید که استایل مدل E21 که شامل المانهای اصلی 4 یا 2 چراغ گرد در نمای جلو و جلوپنجره بزرگ تر شده کلیوی شکل میشد، جزو مهمترین مشخصههای طراحی این کمپانی خواهد بود. به همین دلیل پاول براک در خاطرات خود میگوید: «چون قرار بود بعد از سری 5 کلاسبندی خودروها در کمپانی با یک عدد مشخص شود، ما تصمیم گرفتیم همان استایل سری 5 را فشردهتر کنیم.»
معرفی E21 سراغاز یک سلسله بزرگ از سری 5 بامو بود. خودرویی که حالا در نسل هفتم خود قرار دارد و تقریبا هر سال جزو لیست برترین خودروهای سواری اندازه متوسط جهان بوده است. جالب آنکه بامو در نسل اول سنتی که در مدلهای سری E9 و 2002 داشت را حفظ کرد و به همین دلیل این خودرو را بهصورت کانورتیبل و کوپه تولید کرد. در واقع در نسل اول سری 3 که همان E21 است، خودرو 4 در جایی نداشت! بامو برای این اتاق از 2 موتور M10 و M20 در ورژنهای مختلف استفاده کرد.
سری M10 در واقع خانواده موتورهای 4 سیلندر ب ام و بود که حجمهایی از 1.6 تا 2 لیتر دارند. خانواده موتورهای M10 در دوران تولید که از سال 1975 تا 1983 را شامل میشود، در مدلهای مختلف میتوانستند بین 74 تا 123 اسببخار تولید کنند. جالب آنکه در سال 1981 تا 1983 بامو مدلی از سری 3 با کد 315 را به تولید رساند که باید آن را اقتصادیترین و البته ضعیفترین مدل به حساب آورد. زیرا تنها 1.5 لیتر حجم موتور داشت و قدرتاش در دور 5 هزار و 800 به 74 قوه اسب و در دور 3 هزار و 200 به 110 نیوتنمتر گشتاور میرسید. در واقع این مدل اقتصادیترین مدل از سری 3 نسل اول به حساب میآید.
اما در سال 1977 ب ام و تصمیم گرفت این خودرو را به سلاحی قدرتمندتر مجهز کند. زیرا فولکسواگن در سال 1976 گلف را به موتور 1.6 لیتری در مدل GTI مجهز کرده بود که میتوانست 109 اسببخار قدرت و 137 نیوتنمتر گشتاور تولید کند. هرچند این اعداد و ارقام آنقدرها زیاد نبود اما نکته مهم اینجاست که گلف وزن کمتری نسبت به E21 داشت. این همه ماجرا نبود زیرا حریفان اروپایی دیگر نیز بیکار ننشسته بودند. آلفارمئو مدل بتا HPE را در لیست فروش داشت. تریومف مدل TR7 را در چنته داشت و حتی فورد اسکورت هم رقیبی بسیار سرسخت بود. در نتیجه بامو در سال 1977 تصمیم گرفت از سری موتورهای خانواده M20 در سری 3 استفاده کند.
موتورهایی که از سال 1977 تا 1993 با حجمهای 2 تا 2.7 لیتر در خودروهای بسیاری در این کمپانی مورد استفاده قرار گرفتند. این موتورها آنقدر پتانسیل داشتند که در مسابقات بسیاری توانستند ب ام و را به پیروزی برسانند. البته در سری 3 از 2 مدل 2 و 2.3 لیتری این خانواده استفاده شد. گاهی علاقهمندان تصور میکنند مدلهای 320 همگی از یک موتور استفاده میکنند. درحالیکه مدلهای 320 با 4 سیلندر و حجم 2 لیتر تنها بین سالهای 1975 تا 1977 به تولید رسیدند. این مدلها برخوردار از قدرتی معادل 107 اسببخار و 157 نیوتنمتر گشتاور در گونههای اروپایی بودند.
اما در سال 1975 تا 1977 ورژن دیگری از مدلهای 320 اینبار با 4 چراغ در جلو و البته انژکتور مکانیکی بوش راهی بازار شد که میتوانست با همان موتور 4 سیلندر و 2 لیتر حجم تا 123 اسببخار و 172 نیوتنمتر گشتاور تولید کند. اما لقب E21 آتشین را باید به مدلهای دیگری از کد 320 داد که با موتورهای سری M20 و 6 سیلندر به تولید رسیدند. مدل کاربراتوری 320 با 6 سیلندر بین سالهای 1977 تا 1982 و با 4 چراغ گرد در نمای جلو به تولید رسید. این خودرو میتوانست 121 اسب بخار نیرو و 160 نیوتنمتر گشتاور تولید کند. کد دقیق موتور این خودرو M20B20 بود. جالب است بدانید در زمان معرفی این خودرو به بازار، شتاب اولیه آن به قدری بالا بود که در دندههای یک و 2 قسمت عقب خودرو به شدت به زمین نزدیک میشد!
این قدرت و شتاب بیدلیل هم نبود. زیرا بامو با اضافه کردن 2 سیلندر بیشتر درحالیکه حجم موتور ثابت مانده بود، کورس پیستون را کاهش داد و به همین دلیل شاتونهای کوتاهتری هم در این موتور به کار گرفته شد تا دورگیری موتور با سرعت بسیار بالایی انجام شود. البته آتشفشان بامو همه انرژی خود را آزاد نکرده بود زیرا E21 یک ورژن قویتر هم داشت!
بین سالهای 1987 تا 1982 بامو از ورژن دیگری از سری موتورهایM20 با کد B23 در این خودرو استفاده کرد که حجم موتوری معادل 2.3 لیتر داشت و به دلیل تغذیه با سیستم انژکتور 141 اسببخار نیرو و 190 نیوتنمتر گشتاور را تقدیم پدال گاز میکرد.
در سال 1978 ب ام و اتاق E21 را به همکار قدیمی کمپانی Karosserie Baur سپرد تا مدل اتاق کانورتیبل این خودرو را طراحی و تولید کند. این شرکت که سابقه درخشانی بهخصوص در تولید مدل کانورتیبل 2002 داشت، با همان سبک و سیاق سقف E21 را هم به سوی آسمان باز کرد. از جمله جذابیتهای این مدل باید به ستون وسط و عقب آن اشاره کرد که با رنگی متناقض نسبت به بدنه تولید میشد. در مجموع تا سال 1981 دقیقا 4 هزار و 595 دستگاه از مدل کانورتیبل به تولید رسید که اختصارا به آنها Baur هم میگویند.
درمجموع بامو در همه مدلها تنها از 3 نوع گیرباکس استفاده کرد. این گیرباکسها شامل 2 مدل دستی 4 و 5 سرعته میشدند که با کدهای 242 (4 سرعته) و 245 (5 سرعته) شناخته میشوند. این 2 گیرباکس توسط کمپانی Getrag ساخته شدند. اما برای آنهایی که به گیرباکسهای اتوماتیک علاقه داشتند نیز یک انتخاب وجود داشت. نمونه ZF 3HP22 که 3 سرعته بود. البته در سال 1976 گیرباکس 5 سرعته منوال ساخت گتراگ جزو آپشنها به حساب میآمد.
زیرا این گیرباکس که به Close-Ratio معروف بود، میتوانست با ضرایب کوتاه در دندهها، شتاب خوبی برای خودرو پدید آورد. مدل 320 با 4 سیلندر که از طریق کاربراتور Solex با 2 دهانه تغذیه میشود، میتوانست در 11.5 ثانیه از حالت سکون سرعتاش را به 100 کیلومتربرساعت برساند. اما مدل انژکتوری 1 ثانیه سریعتر بود و میتوانست در 10.5 ثانیه به این سرعت برسد. البته مدلهای 6 سیلندر به دلیل قدرت و دورگیری سریعتر موتور حتی رکوردهای بهتری هم داشتند.
مثلا مدل 6 سیلندر 320 با یک کاربراتور 4 دهانه سُلکس میتوانست در 10 ثانیه به سرعت 100 کیلومتر برسد که 0.5 ثانیه از مدل 4 سیلندر انژکتوری سریعتر است. هر چند فاتح شتاب در اولین نسل از سری پرافتخار 3 مدل 6 سیلندر 2.3 لیتری انژکتوری بود. خودرویی که در 8.7 ثانیه به سرعت 100 کیلومتربرساعت میرسید که در آن دوران برای یک خودرو اندازه متوسط با قیمت نسبتا متوسط، جالب بود. البته این اعداد و ارقام به کمک 300 سیسی حجم موتور بیشتر نسبت به 230 با حجم 2 لیتر و انژکتور تکنقطهای K-Jetronic ساخت Bosch بهدست آمد.
از سال 1977 یعنی 2 سال بعد از تولید، تا آخرین سال در سال 1983، این خودرو در بازار آمریکا نیز عرضه شد. مدل مخصوص بازار آمریکا که به سبک بسیاری از خودروهای ساخت تولیدکنندگان غیرآمریکایی در این بازار عرضه شد، دارای مشخصات ویژهای بود. جالب آنکه مدل 6 سیلندر 320 کاربراتوری نتوانست در آن زمان استانداردهای زیستمحیطی آمریکا را پاس کند و به همین دلیل در بازار امریکا عرضه نشد!
اما مدل انژکتوری به دلیل استفاده از کاتالیزورهای حرارتی در سیستم خروجی موتور توانست آلایندگی کمتری داشته باشد و مجوز فروش در بازار آمریکا را کسب کند. مثل دیگر خودروهای مخصوص این بازار این خودرو هم از سپرهای بزرگتر برخوردار بود تا بتواند استانداردهای ایمنی آن زمان بازار آمریکا را پاس کند. همچنین روی لبههای بیرونی سپر نیز راهنماهایی خودنمایی میکردند. پروژکتورهای مهشکن نیز در زیر سپر جلو نصب شدند. حتی در سال 1980 ب ام و به منظور رعایت استانداردهای جدید زیستمحیطی مجبور شد حجم موتور 2 لیتری را تا 200 سیسی کاهش دهد و کاتالیزورهای جدید در مسیر خروج دود نصب کند. در سال 1980 مدل 2 لیتری 4 سیلندر انژکتوری نیز وارد بازار آمریکا شد.
در این سال ب ام و یک پکیج اسپرت برای این خودرو در بازار آمریکا عرضه کرد. این پکیج شامل صندلیهای اسپرت Recaro، سیستم تعلیق تقویت شده خشک با پایداری بیشتر، میل موجگیرهای قویتر در جلو و عقب خودرو، همراه با رینگهای اسپرت آلیاژی سبک وزن به همراه گیرباکس 5 سرعته دستی و دیفرانسیل مجهز به کلاچ عقب بود. البته سیستم صوتی این خودرو نیز با یکی از محصولات ساخت Blaupunket جایگزین شد. از جمله دیگر تغییرات درون کابین باید به چراغهای مطالعه، فرمان جدید سهشاخه چرمی، چرم روی دسته دنده، کمربندهای ایمنی با رنگهای سفید، نقرهای و سیاه اشاره کرد. البته از این ورژن تنها 2 هزار و 500 دستگاه به تولید رسید. اما در مجموع یک میلیون و 364 هزار و 39 دستگاه از این خودرو به یادماندنی خطوط تولید ب ام و را ترک کردند.
باواریایی دوستداشتنی به دلیل ابعاد مناسب در عرض و طول یکی از بهترین انتخابها برای تیونرها بود. زیرا این خودرو با توجه به این ابعاد و وزن مناسب (1020-1180 کیلوگرم) پتانسیلهای بسیاری در حوزه موتوراسپرت نیز داشت. از طرفی پیشرانههای 4 و 6 سیلندر 2 و 2.3 لیتری با توجه به دورهای بالا همان چیزی بودند که یک راننده مسابقه به آن نیاز داشت. ولی حضور خودرو در مسابقات به معنی قرارگرفتن در جایگاهی بود که قبلا به شاهکارهایی چون مدل 3.0CSL تعلق داشت.
خودرویی که به عقیده نگارنده با آن کیت بدنه بینظیر و ساده یکی از زیباترین خودروهای مسابقهای تاریخ به حساب میآید. به هر حال مهندسان بخش Mpower که میدانستند باید اعتبار اجداد این خودرو را حفظ کنند دست به کار شدند و تنها در 12 هفته یک جنگجو آلمانی را آماده کردند و جالب بود که علاوه بر خود کمپانی بامو دیگر تیمهای خصوصی نیز این خودرو را برای مسابقه برگزیدند. البته تیمهای مکلارن-بامو در مسابقات مختلف در آمریکا و تیم جونیور-بامو بیشترین استفاده را از این شاهکار بخش امپاور داشتند.
جالب است بدانید حتی متخصصین امپاور موتورM12 مجهز به توربوشارژ را نیز که بامو در مسابقات فرمول2 از آن استفاده میکرد با بیش از 300 اسب بخار قدرت در این خودرو قرار دادند. این موتور میتوانست تا نزدیک به 10 هزار دور بر دقیقه دوران کند.
در کل ب ام و E21 کمتر از مدل 2002 به خیابانهای ایران راه یافت اما این خودرو نیز از جمله مدلهای پرتعداد بامو در ایران بهشمار میرود. تا اینجای کار در مورد لایههای مختلف زندگی این خودرو سخن گفتیم. اما وقت آن رسیده که به میزبانی میهمان هم برویم! درواقع در این شماره میزبان یک E21 خاص هستیم. خودرویی که از راه سفارت هلند تا صفحات ماهنامه تختگاز را طی کرده است.
خودرویی که در مورد آن صحبت میکنیم یک نمونه مدل 1982 است که اولینبار توسط سفیر هلند به کشور وارد شده. این خودرو که از مدلهای 315 به حساب میآید قلب تپندهای 1500 سیسی در سینه دارد و گیرباکس آن نیز دستی 4 سرعته است. کیلومترشمار خودرو هنوز به 100 هزار نرسیده است و به همین دلیل باید گفت جزو خودروهای کمکارکرد کلاسیک بامو در ایران به حساب میآید.
اما احتمالا شما هم با دیدن عکسهای این خودرو از خود میپرسید مدل 315 و تریم آلپین چه ارتباطی با هم دارند؟ پاسخ سوال شما ساده است. مالک قبلی خودرو آقای فرید کیوانیان در این خصوص به جوان خودرو میگوید: «واقعیت اینجاست که مدل 315 توسط کمپانی آلپین مورد تیون قرار نگرفته است. اما مدل آلپین E21 یکی از زیباترین نمونههای اسپرت خیابانی در دوران خود بود و من شخصا علاقه داشتم یک نمونه از این خودرو را در ایران ستآپ کنم. هرچند این خودرو آنقدر بکر بود که در بخشهای فنی تغییراتی ایجاد نکردیم و صرفا از اسپویلر جلو، رینگهای آلپین و تریم رنگبندی آن بهره بردیم.» وی میافزاید: «لیپ سپر جلو تنها 1100 دلار حدود 3 سال قبل هزینه در برداشت و باتوجه به تک چراغ بودن خودرو مجبور شدیم نمای جلو را به مدل 2 چراغ تغییر بدهیم تا به ظاهر مدل آلپین برسیم.»
خودروی فوق به دلیل بکر و سالم بودن مورد بازسازی قرار نگرفته است اما قطعاتی چون چراغها و بخشی از قطعات تزئینی با قطعات اوریجینال تعویض شدهاند و به همین دلیل وقتی خودرو را از نزدیک میبینید، همچون قالی از دار بریده شده تازه و جذاب به نظر میرسد. جالب آنکه به دلیل سلامت فنی خودرو و ضرایب مناسب گیرباکس، حتی همین موتور 1.5 لیتری با 74 اسب بخاری نیز کافی است تا آن را تحسین کنید. البته از نقل گیرباکس ساخت گتراگ نیز نباید غافل شد زیرا عملکرد بسیار خوبی دارد و به خوش دستی خودرو کمک کرده است.
درون کابین همهچیز سالم در جای خود قرار دارد. دسته دنده زیبای چوبی آلپین بیش از هر چیز دیگری جلب توجه میکند. بامو طبق سنتی دیرینه داشبورد این خودرو را با زاویهای به سمت راننده طراحی کرده است. بهاینترتیب کنترل ادوات مختلف از نظر ارگونومی برای راننده راحتتر است. اما در بسیاری از باموهای از این دست، کنارههای دیواره داشبورد آسیب میبیند. هرچند خوشبختانه در این خودرو کمترین اثری از خرابی وجود ندارد. از جمله جذابیتهای دیگر این خودرو باید به سرعت دورگیری موتور همراه با صدای زیبای آن اشاره کرد. صدایی که مختص موتورهای کمحجم ب ام و است.
نوشته: امید آذرزمانی/ عکس: بهزاد اویسی
سلام خیلی ممنون از اطلاعات در مورد بی ام و مدل خیلی این ماشین رو دوست دارم ولی حیف که نمی تونم بخرم