جوان خودرو بررسی می کند: جنگهای امروزی بر پایه مدرنترین تجهیزات و ادوات نظامی شکل میگیرند. از سیستمهای رهگیری ماهوارهای و پدافند لیزری گرفته تا توپخانههای قدرتمند با قابلیت تخریب استحکامات زیرزمینی. البته نقش موثر موشکهای دوربرد، کروز، بالستیک، هارپون و یا حتی موشکهایی با قابلیت حمل کلاهک هستهای را نباید از یاد برد. در […]
منابع مختلفی در دست است که نشان میدهد، لئوناردو داوینچی نابغه ایتالیایی در قرن 15 میلادی اولین ایدهها برای ساخت یک وسیله نقلیه با پوشش مقاوم و قابلیت تعبیه جنگافزار را مطرح کرده بود. البته این طرح نیز مانند صدها ایده خلاقانه داوینچی در عصر خودش چندان جدی گرفته نشد. تلاشهای بعدی در این حوزه را مهندسانی در قرن 17 انجام دادند که بهدلیل استفاده از مواد سنگین و هزینههای بالای تولید، این طرح هرگز اجرایی نشد. به جرات میتوان گفت که تمام تمهیدات برای ساخت یک زرهپوش با توانایی شلیک، تا ابتدای قرن 20 محکوم به شکست بودند. تا اینکه در 1903 داستان کوتاهی با عنوان «سرزمین آیرونکلاد» از نویسنده مشهور انگلسی «هربرت جورج ولز» منتشر شد.
او مانند داوینچی طرحی خلاقانه از یک ماشین نظامی را به تصویر کشیده بود. اما نقاشی او با آنچه لئوناردو در قرن 15 کشیده بود، تفاوتهایی اساسی داشت. درواقع هربرت از یک خودرو واقعی نظامی با کاربرد واقعی پردهبرداری کرده بود. این وسیله نقلیه در خلال داستان تواناییهای ویژه خود را به نمایش گذاشت. تانکی که داوینچی در سر داشت، ماشین دواری بود که چرخهای گرداناش در 4 سمت بودند. اما تانک موردنظر جورج ولز یک وسیله نقلیه در ابعاد خودرو و با 2 ردیف موازی از تعدادی چرخ بود. یک سال بعد از انتشار این داستان، اولین وسیله نقلیه زرهپوش دنیا روی کار آمد. در 1908 یک کاوشکر قطب جنوب، برای سفر به این منطقه وسیلهای را ابداع کرد که بتواند روی لایههای ناهموار برف و یخ حرکت کند. این ماشین برفرو با الهام از خودرو اشارهشده در داستان جورج ولز، دارای 2 ردیف چرخ موازی در کنارهها و البته با یک تسمه فلزی دور آن بود.
در 1911 یک شرکت انگلیسی به اسم «ولسلی موتور» خط تولید چنین ماشینهایی را بهراه انداخت. اینها همان ایدههای خامی بودند که بعدها در 1914 (آغاز جنگ جهانی اول) از سوی ژنرال «ارنست دانلوپ سوئینتون» یکی از کلیدیترین نظامیهای ارتش انگلیس، جدی گرفته شدند. 2 سال بعد از آن، پیادهنظام انگلیس برای اولینبار از یک تانک در میدان نبرد استفاده کرد. محصولی به اسم Mark I که جای تعجبی نیست که توانمندیهایش بسیار محدود و ضعیف بود.
در خلال جنگجهانی اول، همگان بر این باور بودند که قدرت اصلی انگلستان، نیرو دریایی آنها بوده است. درحالیکه تانکها اصلیترین نقش را در پیشبرد اهداف آنها داشتند. همانطور که گفته شد، انگلیسیها خیلی زود به ذات خشن این وسیله پی بردند و توانستند گوشههایی از قابلیت تخریبگر آن را پیدا کنند. وینستون چرچیل خود شخصا در 1916 روی پروسه تولید و توسعه تانکها نظارت میکرد. دولت فرانسه یک سال بعد از انگلیسیها یعنی در 1915 تانک را وارد قوای نظامی خود کردند. آنها با یک سرمایهگذاری عظیم چیزی بیش از 400 عدد تانک را راهی میدان کردند. فرانسویها پایهگذار سیستم چرخش 360 درجهای دماغه بودند. بعد از موفقتی چشمگیر تانکهای فرانسوی، تیراژ تولید آن به 3000 دستگاه رسید.
شاید انگلیسیها مبدع تانکهای نظامی باشند و شاید فرانسویها باعث رشد آن بودهاند، ولی تردیدی نیست که آلمانها بودند که تانکهای جنگی را به تعالی رساندند. ارتش نازی با معرفی غولی به اسم A7V تبدیل به قدرت اول مبارزات روی زمین شدند. باید اینطور تشریح کرد که عملا هیچیک از نیروهای کشورهای مقابل یارای برابری با تانکهای آلمانی را نداشتند. درواقع آنچه ژرمنها میساختند، مهندسی و حسابشده بود و نه فقط برای پشتیبانی نیروهای پیادهنظام. حقیقت آن است که جنگ جهانی اول، بهعنوان موهبتی برای صنعت تانکسازی قلمداد میشود. چراکه تقریبا تمام کشورهای درگیر در جنگ، وارد این حوزه شدند و زمینهها برای تاثیر بیشتر تخریب را در جنگ جهانی دوم پدید آوردند.
تقریبا دیگر ساختار و کاربری تمام تانکهای مدرن امروزی مانند یکدیگر است. تانکها از چند بخش اصلی تشکیل شدهاند. برجک متحرک که اغلب توسط یک کاربر هدایت میشود و میتواند 360 درجه چرخش کند و معمولا یک مسلسل یا یک آتشبار نیز روی آن قرار میگیرد. رادارها و دریچههای دیدهبانی روی برجک است. رینگ مرکزی، یکی از حساسترین قسمتهای هر تانک است که برجک متحرک را به بدنه وصل میکند. بدنه اصلی، شامل بلوک عظیم و مقاومی است که از یکسو پیشرانه و قوای محرکه را درون خود جای داده و از سوی دیگر کابین افراد نظامی را. پیشرانه، قلب اصلی تانکها بهشمار میرود.
اغلب در انتهای تانک که توسط یک سیستم انتقال قدرت پیچیده به چرخها متصل میشود. چرخها خود به 2 قسمت چرخهای اصلی و چرخهای هدایت تقسیم میشوند. چرخهای اصلی هر طرف معمولا بین 6 تا 8 رینگ فولادی هستند و توسط 2 چرخ هدایت که در 2 گوشه چپ و راست قرار میگیرند، همگی در قالب یک نوار فوق مقاوم فولادی موسوم به کاترپیلار گنجانده شدهاند. تفنگ اصلی یا چیزی که از آن به اسم لوله تانک یاد میشود، بخشی از کل سیستم آتش تانک است. درواقع برگ برنده هر شرکت، مهندسی ویژهای است که این بخشها را به هم مرتبط میکند. میزان مقاومت دربرابر آتش دشمن، سرعت شلیک پیاپی، سرعت مانور و توانایی شلیک در حرکت از جمله ویژگیهایی است که تانکها را از هم متمایز میکند.
1915: ورود نخستین تانکهای نظامی و ارتشی به دنیای جنگها و نبردها. انگلیسیها پرچمدار تانکسازی شدند.
1934: تانکهای مدرن تبدیل به بازیگر اصلی نبردها شدند. وقتی نبردی نیز در کار نبود، از آنها برای امنیت و عملیاتهای ضدشورش استفاده میشد. آلمانها مهندسی را به شیوه خودشان وارد این حوزه کردند.
1942: نسل اول تانکهای کوچک برای حملات برقآسا و نبردهای شهری ساخته شد. نبرد نورماندی یکی از آنها بود.
دهه 50: نبرد کره، بار دیگر نقش مرگبار تانکها را نمایش داد. ارتش آمریکا بهتنهایی توانست در چند سال 50 هزار تانک راهی میدان کند. ناتو اولینبار بهصورت رسمی از تانک در قوای خود بهره برد.
دهه 80: مدرنیته در عصر تانکسازی به اوج خود رسید. فناوریهای مدرن آن روزها، نقشی اساسی در توسعه تانکها بازی میکند. تانک M1 Abrams آمریکا تبدیل به موفقترین نمونه در نوع خودش شد.
دهه 90: نظامیها و ارتشیها از تانکها چیزی بیش از یک ماشین کشتار انتظار داشتند. تانکها کمکم تبدیل به ابزارهای شناسایی و تخریب سنگین شدند.
امروز: حالا دیگر تانکی که بتواند شلیک کند، ابزار چندان خاصی به حساب نمیآید. اکنون لیزر و رادارهای سونار تبدیل به آپشنهای یک تانک مدرن شدهاند.
نویسنده: مانی حدادی
دیدگاه خود را بنویسید