متاسفانه در ایران ما گاه قانون خصوصا قوانین راهنمایی و رانندگی با بهانههایی چون «ساعت خلوتی شهر» یا شرایط جوی نامساعد چون بارش برف و باران، حتی برخی جشنها و رسوم آئینی توسط خود ما شهروندان نادیده گرفته شده و فرهنگ رانندگی بی معنی می شود. در شرایطی که ته دلمان فکر میکنیم با این […]
به گزارش پایگاه خبری رسمی جوان خودرو
گرمای هوا وحشتناک است و جانگداز. شهرهای جنوبی را که دیگر نگو و نپرس. دمای جهنم را بی هیچ گناهی روی زمین تحمل میکنند بندگان خدا. اما چه میشود کرد. این دنیاست و این روزگار. به هر حال طی قرون و اعصار بشر بوده که خود را با شرایط مختلف جوی و زیستی وفق داده نه طبیعت. همین بشر بوده که قانون وضع کرده و آن را برای تمام فصول سال یکسان دانسته است. قانون بشری با وجود همه نقایصاش مزایایی دارد که در هر زمانی بر معایباش میچربد و تحت هر شرایطی مکانی و زمانی لازمالاجرا به نظر میرسد. دیگر تفاوتی ندارد شب باشد یا روز، زمستان باشد یا تابستان، ورود ممنوع، ورود ممنوع است و چراغ قرمز به معنای توقف.
اما متاسفانه در ایران ما گاه قانون خصوصا قوانین راهنمایی و رانندگی با بهانههایی چون «ساعت خلوتی شهر» یا شرایط جوی نامساعد چون بارش برف و باران، حتی برخی جشنها و رسوم آئینی توسط خود ما شهروندان نادیده گرفته میشوند. در شرایطی که ته دلمان فکر میکنیم با این قانونگریزیهای یواشکی آب از آب تکان نمیخورد، درحالیکه میخورد آنهم چه تکان خوردنی. البته قصه این قانونگریزیهای ساده به همین بهانهها ختم نمیشود، مشکل از جای دیگری است و مجموعهای از عوامل این موارد را سبب میشوند.
ترکیب قانونگریز
مطمئن باشید اگر از صدها نفری که در طول روز و شب مسیر اتوبانها را دنده عقب حتی برعکس طی میکنند، بپرسید دلیل این رفتار خطرناک و خلاف قانونشان چیست، یک صدا هندسه راه و نبود دوربرگردان نزدیک را مسبب این «به جان خریدن خطر» میدانند. یا بسیاری از رانندگان بیاعتنا به چراغ قرمزهای فرعی عدم تطابق زمانبندی چراغ قرمز و سبز را دلیل بیموالاتی خود عنوان میکنند.
عابر پیاده هیچ وقعی بر چراغ سبز و قرمز مختص خودش نمینهد و درست زمانیکه چراغ قرمز پس از 180 ثانیه، تنها برای 20 ثانیه سبز شده جلو ماشینها میپرد و کاملا حقبهجانب قصد عبور دارد؛ در عوض رانندگان نیز به تلافی با چراغ و بوق ممتد از دوردست به عابر پیادهای که قصد عبور از عرض خیابان منقش به خط عابر پیاده را دارد اعلام میکنند، قصد ندارند برای او توقف کنند. جالب است مردمی که به «تعارف» در سراسر دنیا مشهورند و حین ورود و خروج دائم یکدیگر را برای جلوتر رفتن هُل میدهند، حین رانندگی و زمانیکه درون اتومبیل شخصی نشستهاند، حق مسلم دیگر شهروندان را نادیده میگیرند و در هر زمانی خود را جهت عبور محق میدانند. مشکل از کجاست؟ به نظر شما چنین رفتارهایی بیشتر به فرهنگ عمومی جامعه بازمیگردد یا آموزشهای ترافیکی؟
همینجا بایست
از همان یکسالگی که به راه میافتیم، عادت میکنیم هر جا موضوعی نظرمان را جلب کرد بیتوجه به سایر جنبندگان ترمز میخ بزنیم و بایستیم. رفتارهایی که در بازارها و معابر تنگ عمومی بیش از سایر مکانها خود را نشان میدهند و باعث میشوند پشت سر ما صفی طولانی از کسانیکه قصد عبور دارند تشکیل شود. همین رفتار را نیز حین رانندگی از خود نشان میدهیم و درست مقابل مغازهای که ویتریناش توجهمان را جلب کرده یا شخصی که قصد داریم از او آدرس بپرسیم پا را بر ترمز میفشاریم و موجب سردرگمی رانندگان پشتی میشویم.
از کودکی یاد گرفتهایم بهجای توجه به قانون و استیفای حق در چارچوبهای متعارف و حقوقی، حق خود را با دعوا و قلدری-به اصطلاح-بگیریم، همین رفتار را هم زمانیکه بر مسند راننده یک خودرو نشستهایم از خود بروز میدهیم و بدون توجه به حق تقدم، تنها به دنبال بازکردن راهی برای عبور خودمان میگردیم، فرقی هم ندارد از میان عابران پیاده باشد یا کلونی ماشینها.
هندسه راههایمان نیز آنقدر بدون برنامه است که با عدم در نظر گرفتن مسیر خروجی دوربرگردان یا رمپ خروج از اتوبان، عملا ترافیک خودروهایی که قصد دورزدن یا خروج دارند را به مسیر اصلی تزریق میکنیم و از یک مسیر 3 لِینه تنها یک نصفه لِین برای عبور خودروهایی که قصد حرکت مستقیم دارند، باقی میماند. دیگر خودتان زرنگی برخی رانندگان رند را نیز به داستان بیفزائید که با عبور از منتهیالیه راست و چپ و افزودن بر عرض ترافیک قصد دارند خود را زودتر از سایرین به کمان دوربرگردان برسانند و بهاصطلاح ترافیک را دور بزنند. شاید بد نباشد بهجای تظاهری به نام «تعارف» حقوق حقه یکدیگر را در آنجا که باید رعایت کنیم.
انتقاد مال مرد است؟
از دیرباز منتقد بوده و هستیم. وقتی پشت فرمانیم عابر پیاده را مقصر همه معطلیهایمان میدانیم و وقتی عابر پیاده هستیم، بر رانندهها میتازیم که چرا همه جا برایمان فرش قرمز پهن نمیکنند و پیش پایمان حتی درست وسط اتوبان نمیایستند. اصلا عادت کردهایم آنقدر جلو کودکانمان زمین و زمان را مقصر مشکلات و خود را مبری از هر اشتباهی بدانیم که بچه به محض ورود به سن بلوغ با انتقاد از «همهچیز» از جمله سبک رانندگی و حتی ناسزاگویی به شهروندان اعلام کند: «من بزرگ شدهام!». در چنین شرایطی چگونه توقع داریم راننده مقصر، تنها با تماشای چند انیمیشن ساده پس از گذر چند 10 سال از عمر خود، خلافاش را بپذیرد و از تکرار آن بپرهیزد؟
نمیشود تنها به تبلیغات مستقیم و وضع قوانین سختگیرانه بسنده و جرائم سنگین ترافیکی برای خودروها وضع کرد. باید در کنار سختگیریها و رفتارهای قهریه در انتهای فرآیند بروز تخلفات مختلف رانندگی، فرهنگسازی و آموزش درست و بهموقع را از دوران دبستان و حتی پیش از دبستان مد نظر قرار داد. متاسفانه جای آموزش عملی برخی از مواردی که بسیار ساده و بدیهی به نظر میرسند مانند رفتارهای ترافیکی صحیح در مدارس و آموزش و پرورش ما خالی است و نمود این نابهسامانی آموزشی کاملا در معابر شهریمان هویداست.
تمدن مدرن رانندگی
خوشبختانه طی دهه گذشته جامعه دهقانی و سنتی ایران به شدت پوست انداخته و با بهره از ابزارهای مدرن بهسوی ارتقاء همهجانبه فرهنگ شهرنشینی و انسانی قدم برمیدارد. به راه افتادن کمپینهایی چون #بین_خطوط_برانیم یا #مسیرنو با تمرکز بر ترک عادتهای زیانآور رانندگی که متاسفانه همگی به آنها خو گرفتهایم، تمرین خوبی برای دستیابی به تمدن مدرن رانندگی است. البته شاید هنوز هم موارد بسیاری باشند که اگر با کمپینها گره بخورند میتوانند انعکاس مثبتی در جامعه داشته باشند. از جمله این موارد میتوان به کمپین احترام به حریم اتوبوسهای شهری و بیآرتی، استفاده بهجا از بوق و توجه به حریم در گاراژی آپارتمانهای مسکونی و تجاری اشاره کرد.
باور کنید با وجود همه مشکلات موجود در مسیرها و معابر شهری و اعصاب خردیهای ناشی از معضلات اقتصادی میتوان با اندکی حوصله و صبر رانندگیهای هیجانی را قانونمدار و شهرهایمان را به محیط بهتری برای زندگی بدل کرد.
نوشته: روزبه خندان
دیدگاه خود را بنویسید