همیشه یک ماشین برای اینکه دل صاحبش را ببرد و سوگلی گاراژ او باشد، نباید حتما از یک رنگ درخشان و زیبا و بدنهای صاف و صیقلی بهره ببرد. بعضی وقتها بعضی آدمها دلشان میخواهد به طرز متمدنانهای قانونشکن باشند. به گزارش اختصاصی پایگاه خبری جوان خودرو همیشه یک ماشین برای اینکه دل صاحبش را […]
به گزارش اختصاصی پایگاه خبری جوان خودرو
همیشه یک ماشین برای اینکه دل صاحبش را ببرد و سوگلی گاراژ او باشد، نباید حتما از یک رنگ درخشان و زیبا و بدنهای صاف و صیقلی بهره ببرد. بعضی وقتها بعضی آدمها دلشان میخواهد به طرز متمدنانهای قانونشکن باشند. مثلا بدنه ماشینشان را فلزی و با یک تراش اندک نگاه دارند و سراغ رنگهای متنوع بدنه نروند. مثلا دلشان میخواهد فرمان ماشینشان مثل همه خودروهای دنیا گرد نباشد یا صندلیهای آن را از IKEA که یک فروشنده محصولات مربوط به لوازم خانه و طراحی داخلی است تهیه کنند. این میشود که ماشین مخصوص یک آدم خاص به دنیا میآید، البته بهتر است بگوییم زندگی دوباره مییابد.
از جلو که به این بریتانیایی بنگرید، جلوپنجرهای را نظاره خواهید کرد که مثل دهان ماهی غمگین است و 2 گوشهاش به سمت پایین زاویه دارند. قیافه و شمایل این ماشین درست مثل همه ماشینهای تولید دهه 60 به نوعی غمگین است. آدم دلش میگیرد وقتی به آن چراغهای ورقلمبیده و جلوپنجرهای که گویی از دهان یک ماهی با دندانهای منظم الهام گرفته شده، نگاه میکند. اما این ماشین به هیچ عنوان خودرو دلگیری نیست و برای صاحباش پیامآور شادی هم بوده. مثلا باید بگوییم این ماشین، نقش ماشین عروس را برای مالک آن و همسرش ایفا کرده و حسابی برای آنها عزیز است.
در بخش بازسازی این خودرو 4 اینچ به زمین نزدیکتر شده و قلب تپندهاش آن چیزی نیست که در یک آنگلیای کلاسیک به چشم میخورد. شاید خیلی بیربط باشد اما پیشرانه یک لیتری این خودرو جایش را داده به یک پیشرانه 1.3 لیتری ساخت تویوتا. این اتفاق افتاده تا فورد هاتراد داستان ما قدرت بیشتری داشته باشد و لذت رانندگی را برای مالکاش تفسیر کند. البته سرسیلندر تغییراتی به خود دیده و ضریب تراکم این موتور به 10.3:1 رسیده. خلاصه باید بگوییم این فورد انگلیسی همهجوره تلاش کرده در روح و جان کسی که ماکیت او را بر عهده دارد نفوذ کند و بشود آن ماشین آرزوهای مالکاش. حتی اگر برای ما خندهدار به نظر برسد و اندکی نیمهکاره و حتی قراضه باشد.
رینگهایی که روی این ماشین سوار شدهاند در ابتدا به عاریت گرفته شده از فورد کاپری به چشم میآیند اما این گونه نیستند و برای همین ماشین ساخته شدهاند. سایز هر 4 رینگ و تایر این ماشین نیز 165/45R15 است و شاید جالب باشد به این نکته نیز دقت کنید که تایرهای جلو به داخل زاویه دارند و فرم نمکینی برای ماشین رقم زدهاند.
وقتی به بدنه با دقت بیشتر نگاه میکنید، درمییابید اگرچه آنقدرها که باید صاف و صیقلی نیست، اما یک پالیش را تجربه کرده و فلز خام هم نیست، به هر حال مالک ریزهکاریهایی هم برای تمایز ماشیناش و همچنین فرار از شلختگی در نظر گرفته و رعایت کرده. هرچند در نگاه اول آنقدرها هم موفق نبوده و دستپختاش در اولین دیدار یک خودرو شلخته و تعمیرگاهی به چشم میآید. البته سورپرایزهای بیشتر از آنجایی آغاز میشوند که در خودرو را باز کنید و وارد آن شوید. به دنیای هندسه خوش آمدید!
همه چیز در این فضا شکستهای تند هندسی دارد و حتی فرمان که باید مثل همه ماشینهای دیگر گرد باشد، پنجضلعی است و سردنده به جای اینکه فرمی گویشکل داشته باشد، یک حجم هندسی برگرفته از پنجضلعی است. انگار که در این ماشین فرم پنجضلعی را جایگزین دایره کرده باشند. پشتآمپر نیز نه گرد و دوار است و نه مستطیل، بلکه به یک ذوزنقه برعکس میماند. چندان خبری از پارچه و الیاف راحت هم نیست. حتی رودری در این ماشین وجود ندارد و صندلیها روکش نشدهاند.
حالا فکرش را بکنید پشت فرمان این ماشین دهه شصتی نشستهاید. سوئیچی که درون قاب ذوزنقه شکل پشتآمپر قرار گرفته را میچرخانید، پدالهایی که روی آنها حروف ANGLIA نقش بسته را زیر پا میفشارید، سردنده نامانوس با آن فرم عجیب و شکست اهرماش را در دست میگیرید و سعی میکنید با دست دیگرتان بر فرمان تسلط داشته باشید. اگر نگاهی نیز به آینه گرد و زنگار گرفته روی گلگیرها نیز بیندازید هم حساب کار بیشتر دستتان میآید. اما انگار با همه این اوصاف یک جای کار میلنگد. انگار با این فرمان و سر دنده و صندلی باید قوانین رانندگی را از نو نوشت و مهارتهای تازهای آموخت. گویی این ماشین را با پیروی از قوانین نوشته و نانوشته صنعت خودرو نساختهاند. این فورد آنگلیا ساخته شده برای اینکه تعاریف تازهای از رانندگی داشته باشد.
ساخته شده تا ساختارشکن باشد. اصلا چه کسی گفته فرمان باید گرد و دوار باشد و صندلیها نمیتوانند فرمی نیمکتمانند داشته باشند؟ گاهی وقتها میشود بعضی قواعد را دگرگون کرد. البته بیتردید پذیرش این دگرگونی از سوی همگان چندان نمیتواند مدنظر باشد. به هر حال ماشین با ساختار امروزیاش چیزی نیست که ظرف یک روز و 2 روز یا یک نفر و 2 نفر شکل گرفته باشد. خودرو وسیلهای است که راهی بیش از 100 سال را برای تکامل پیموده تا به شکل امروزیاش دربیاید و آنقدر اما و اگر فنی و ایمنی در بخشبخش خود نهفته دارد که به همین سادگی نمیتوان آنها را جایگزین ابزارهای ساده کرد.
حالا دوباره از خودرو خارج میشویم و اینبار به نمای عقبیاش مینگریم. جاییکه دنیایی از خاطره درون خود نهفته دارد و نمایی است از خودروهای دوره خودش. اینجا باز هم بازی هندسه برقرار است. دایره، مثلث، مستطیل و آن فرم شیشه عقب که برخلاف ماشینهای این دوره و زمانه به داخل کج شده و انگار باز هم به بسیاری از استانداردهای گذشته، حال و آینده دهنکجی کرده.
این آنگلیا یک قانونشکن به تمام معناست و اصلا برایش مهم نیست که سایر خودروها چه استانداردهایی دارند و از چه قوانینی پیروی میکند. این ماشین یکتاست و آمده تا تمام خودروهای همکلاس و غیرهمکلاساش را به چالش بکشد. موردی که تا حد زیادی نیز باید اعتراف کرد در اجرای آن موفق بوده است.
انتهای پیام/
نوشته از: روزبه خندان
دیدگاه خود را بنویسید