لامبورگینی اوروس ، بنتلی بنتایگا و استون مارتین DBX شاسی بلندهای مورد بحث ما هستند که در ساختشان روحیه اسپرت و تهاجمی با طراحی اصیل و کابینی بسیار لوکس ترکیب شده است. گزارش اختصاصی پایگاه خبری رسمی جوان خودرو تا چند سال پیش کل کل در سرعت و خلوص رانندگی اسپرت و هیجانی میان کوپه […]
گزارش اختصاصی پایگاه خبری رسمی جوان خودرو
تا چند سال پیش کل کل در سرعت و خلوص رانندگی اسپرت و هیجانی میان کوپه ها و سوپر اسپرت ها برقرار بود. البته با معرفی سدان های پرفورمنس که در حقیقت همان کوپه های اسپرت با طول بیشتر بودند، دایره این زورآزمایی بیشتر هم شد. حالا چند سالیست که عطش شاسی بلند سواری و محبوبیت خودروهای SUV ، کمپانی های پرچمدار و با سابقه در ساخت خودروهای سوپر اسپرت را بر آن داشته تا برای سهم گیری از این بازار جذاب، بخشی از طرفیت و برنامه های خود را به ساخت سوپر اسپرت های وحشی در جلد SUV اختصاص دهند. در این مقایسه ناب ترین شاسی بلندهای اسپرت حال حاضر جهان رو در روی یکدیگر قرار گرفته اند. لاموبرگینی اوروس ، بنتلی بنتایگا و استون مارتین DBX شاسی بلندهای مورد بحث ما هستند که در ساختشان روحیه اسپرت و تهاجمی با طراحی اصیل و کابینی بسیار لوکس ترکیب شود.
لامبورگینی را با سوپرماشینهای دهه 60 میلادی میشناسیم. خودروهایی افسانهای با طراحی رویایی مثل میورا. اما چند سالی است که لامبورگینی نشان داده تنها در ساخته کوپهها و رودسترهای دیوانه تبحر ندارد و با اوروس قدم به بازار پرهیاهو و پرمخاطب شاسیبلندها گذاشته است. شاید اوروس اولین سوپرشاسیبلند جهان باشد، اما حالا این غول خوشخطوخال لامبورگینی تنها نیست و سایر برندهای این رده هم به هوس افتادهاند تا نماینده در کلاس سوپرشاسیبلندها داشته باشند.
اوروس بر پایه شاسی پورشه کاین و آئودی SQ7 ساخته شده و همانند کاین توربو از پیشرانه ۸ سیلندر ۴ لیتری توئینتوربو سود میبرد. البته این پیشرانه در لامبورگینی دستخوش بهبودهای مختلفی، از توربوها گرفته تا سیستم خنککنندگی شده و در نتیجه قدرت عظیم ۶۴۱ اسببخار و گشتاور ۸۵۰ نیوتنمتر از آن خارج میشود. به لطف بهرهمندی از این پیشرانه، این هیولای ۲.۲ تنی میتواند تنها در ۳.۶ ثانیه از سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتربرساعت شلیک شود و مرز سرعت ۳۰۴ کیلومتربرساعت را رد کند.
هدف لامبورگینی در ساخت اوروس، ترکیب کاربردی بودن یک شاسیبلند روزمره با پرفورمنس سوپرکارها بوده است. بهمنظور دستیابی به چنین عملکردی در یک خودرو با تواناییهای آفرود و فضای کافی برای پذیرایی از ۵ سرنشین، اوروس دارای همه نوع تکنولوژی برای گول زدن قوانین فیزیک است. یک سیستم فرمانپذیری چهارچرخ، میلههای ضدلغزش فعال، سیستم چهارچرخ محرک و… در این شاسیبلند رویایی بهکار رفتهاند. فرمانپذیری چهارچرخ به این معنی است که چرخهای عقب این خودرو میتوانند بهمنظور افزایش چابکی اوروس در خلاف جهت چرخهای جلو بچرخند.
کنترل این تکنولوژی و سایر تکنولوژیهای بهکاررفته در اوروس کار دستهای از سوئیچها و اهرمها در پایه کنسول مرکزی است! در حالت عادی میتوانید حالتهای رانندگی اوروس را در انواع استرادا (جادهای)، اسپرت و کورسا تنظیم کنید و بهصورت سفارشی هم میتوانید حالتهای رانندگی نیو (برف)، ترا (شن و سنگریزه) و سابیا (ماسه) را به این ترکیب اضافه کنید. علاوه بر تمامی موارد خود راننده هم میتواند بر پایه علائق شخصی پاسخهای پیشرانه گیرباکس و سیستم تعلیق را تنظیم کند. این سیستم پیچیده به نظر میرسد اما در عمل کاملا توانا ظاهر میشود.
اوروس با طول بیش از 5 متر و پهنای 2 متر، یک شاسیبلند بزرگ و ترسناک است. این یعنی علیرغم ارتفاع کمتر، ابعادی در حد پورشه کاین دارد. این ارتفاع کمتر در زمان ورود به خودرو کاملا مشهود است. زیرا اگرچه راننده اوروس در جایگاهی بالاتر از اکثر خودروهای سواری قرار میگیرد، اما حضور در صندلی راننده شبیه نشستن پشت فرمان یک رنجروور نیست. بهاینترتیب میدان دید اوروس به خوبی بهترینهای کلاس نبوده اما موضوع مثبت اینکه محیط رانندگی اوروس بسیار اسپرتتر بوده و فضای کلی این خودرو کاملا خوشایند است. چرم، آلکانترا و دیگر متریال بکار رفته ترکیب دلچسبی را پدید آوردهاند و به سختی میتوانید از کابین اوروس دل بکنید.
کابین اوروس فضای راحتی داشته و همین موضوع درباره صندلیهای عقب نیز صادق است. البته این در صورتی است که قدی بلندتر از حد عادی نداشته باشید. در این صورت خط سقف خمیده اوروس کمی باعث ناراحتی و محدودیت فضای سر خواهد شد. در این خودرو میتوانید از صندلی نیمکتی مرسوم سهنفره در عقب یا صندلیهای دوتایی انفرادی با تنظیمات برقی بهمنظور ایجاد تجربهای لیموزینمانند سود ببرید. این مورد آخری با صفحات نمایشی سفارشی در پشت صندلیهای جلو تکمیل میشود. فضای بار اوروس نیز برابر با ۶۱۶ لیتر بوده که برای خودرویی در این کلاس کاملا معقول است و با خواباندن صندلیها به ۱۵۹۶ لیتر افزایش مییابد. لامبورگینی انتظار دارد اکثر خریداران اوروس از این خودرو بهعنوان محصولی همهروزه استفاده کنند و اگر ابعاد بزرگ بدنه را کنار بگذاریم، سایر ویژگیها با این نوع استفاده سازگار هستند.
لامبورگینی اوروس در هر فرصتی به جلو میجهد و با همان هیجان، سوخت و فضای جاده را میبلعد! ما این توانایی چابکی، ترمز، فرمانپذیری و چسبندگی اوروس چه در جاده چه در پیست قابل ستایش است. انگار که مهندسان لامبورگینی با تجربهای که از ساخت سوپر اسپرتها دارند، به خوبی میدانند که چگونه بر وزن بالا غلبه کنند.
به لطف فرمانی با توازن وزنی مناسب و دقت بالا میتوان رانندگی راحتی با اوروس داشت و هیچ تکان یا ناهنجاری رایج در شاسی بلندها در این گاو ایتالیایی قابل لمس نیست. شما اوروس را همانند یک خودرو پرفورمنس عادی میرانید و در این میان توانایی آن در عبور از پیچ و تغییر ناگهانی جهت واقعا احساسبرانگیز است. شما انتظار دارید ترمزها سریعا پس از پیچ اول با کاهش عملکرد مواجه شوند اما خب این اتفاق نمیافتد.
اما رویارویی با مسیرهای ناهموار و تقلای اوروس در گذشتن از آنها، میتواند نقطه ضعف لامبورگینی در ساخت اولین شاسیبلندش باشد. البته بخشی از این آشفتگی هم به رینگهای 23 اینچی مربوط میشود که شاید در مدل عادی با رینگهای استاندارد 21 اینچی با دیوارههای بلندتر لاستیک، این آشفتگی کمرنگتر باشد. در جادههای ناهموار، سروصدا و لرزش در کابین میتواند راننده را عصبی کند و اثر بیشتری روی سرنشینان عقب بگذارد.
شاید لامبورگینی از اسطورههای مصرف سوخت بالا باشد! اما مصرف ۱۲.۷ لیتری اوروس با آلایندگی ۲۷۹ گرمی دیاکسیدکربن در هر کیلومتر، آنچنان هم با محیط زیست ناسازگار نیست. اگرچه اوروس قیمت حدود ۱۶۵ هزار پوندی دارد اما لامبورگینی انتظار دارد خریداران نمونههای آپشنداری با قیمت حدود ۱۸۰ هزار پوندی را سفارش دهند. برای اوروس آپشنهای زیادی از پکیج آفرود گرفته تا تریمها و رنگهای کابین قابل سفارش است. تعداد این آپشنهای سفارشی آنقدر زیاد است که میتواند قیمت این سوپر شاسیبلند ایتالیایی را از 165 هزار پوند به بیش از 180 هزار پوند برساند.
آستونمارتین طی سالهای اخیر اوضاع چندان خوبی نداشته. با وجود تغییر مالکیت، آمدن یک رئیس جدید و تزریق سرمایه قابلتوجه، همچنان سود حال از محصولات جدید این برند بریتانیایی رمز موفقیت آن خواهد بود و خوشبختانه آستونمارتین با اولین شاسیبلند خود بهنام DBX، مدلی را به بازار عرضه کرده که میتواند آینده روشنی را برای این شرکت را پایهریزی کند.
بااینحال بازار شاسیبلندهای لوکس بیش از آنچه تصور کنید شلوغ است و کمپانیهای گردنکلفت دیگری مثل بنتلی و لامبورگینی هم همان هدف آستونمارتین را مدنظر قرار دادهاند. بنابراین در این بازار رقبای جدی برای DBX وجود دارد. قیمت DBX و بنتایگا حدود ۱۵۰ هزار پوند است و هدف آنها ارائه سطح یکسانی از تجمل و تکنولوژی است. اما کدامیک از آنها گزینه بهتری برای خرید به نطر میرسد؟
این اولین شاسیبلند آستونمارتین است، بنابراین خودرو مهمی برای این شرکت بهشمار میرود. این آستونمارتین ۱۵۸ هزار پوندی که با دست در کارخانه جدیدی در ولز ساخته میشود، قصد دارد با ترکیب سبک رانندگی لوکس و اسپرت، سهم قابلتوجهی از بازار شاسیبلندهای سطح بالا بهدست آورد.
DBX آستونمارتین را وارد بخش تازهای از بازار کرده و این کمپانی برای درخشش در این فضای پررقابت از تکنولوژیهای زیادی استفاده کرده است. این ماشین به میزان زیادی از دانش آستونمارتین در ساخت خودروهای اسپرت وام گرفته اما بااینحال زیرساخت آلومینیومی اختصاصی خود را دارد. هرچند علیرغم استفاده گسترده از آلومینیوم، وزن ۲۲۴۵ کیلوگرمی DBX سبک به نظر نمیرسد، اما هنوز هم ۱۷۱ کیلوگرم سبکتر از بنتایگاست. DBX بسیار قدرتمند است که این یعنی پرفورمنس آن همان چیزی است که از یک آستونمارتین انتظار میرود. سیستم تعلیق دوجناقی در جلو و چنداتصالی در عقب نیز برای ارائه سواری راحت تنظیم شدهاند.
در سینه DBX همان نیروگاه ۴ لیتری V8 توئینتوربو مرسدسبنز جا خوش کرده است که در این نقش ۵۵۰ اسببخار قدرت و ۷۰۰ نیوتنمتر گشتاور تولید میکند. این پیشرانه در DBX با یک گیرباکس 9 سرعته اتوماتیک جفت میشود تا نیرو را از طریق یک میلگاردان فیبر کربنی به یک گیرباکس کمکی فعال مرکزی بفرستد. سپس این نیرو به شیوهای که ECU خودرو صلاح بداند به محورهای جلو و عقب منتقل میشود. این درحالی است که محور عقب هم به یک دیفرانسیل لغزش محدود الکترونیکی مجهز شده است.
در DBX 6 حالت رانندگی مختلف تعریف شده که دوتای آنها برای آفرود طراحی شدهاند و ارتفاع سیستم تعلیق بادی را تا ۴۵ میلیمتر افزایش میدهند، همچنین قوای محرکه را برای مسیرهای لغزنده آماده میکنند. دیگر حالات رانندگی از جمله GT، اسپرت، اسپرتپلاس و شخصی هم در نظر گرفته شدهاند که در حالت شخصی راننده میتواند فرمان، قوای محرکه و سیستم تعلیق را مطابق با سلیقه خود تنظیم کند. همچنین شاسیبلند آستونمارتین با برخورداری از ویژگیهایی مثل آنتیرولبار فعال ۴۸ ولت، پُر از تکنولوژی و مهندسی هوشمندانه است.
پس از تنها چند کیلومتر رانندگی با DBX، به این نتیجه میرسید که در حالی که از تجملگرایی یک شاسیبلند لوکس لذت میبرید، هنوز هم یک آستونمارتین را در زیر این پوسته پرزرقوبرق دارید که هندلینگی مشابه یک استیشن بزرگ اما بسیار سریع را به نمایش میگذارد. فرمان خودرو باتوجه به رینگ و لاستیکهای بزرگ بسیار سبک است، جلو خودرو بهطور فوقالعادهای به دستورات راننده پاسخ میدهد و بیشترین چسبندگی را در پیچها فراهم میکند. DBX خودرو پرکششی به نظر میرسد و همواره گشتاور زیادی را در اختیار راننده قرار میدهد.
بااینحال، میتوان از سواری DBX یک ایراد گرفت. هرچند این خودرو تنها ۴.۵ ثانیه زمان نیاز دارد تا از حالت سکون به سرعت 100 کیلومتر برسد، اما حتی در حالت رانندگی GT هم از راحتی کمتری نسبت به بنتلی برخوردار است و در سفرهای طولانی، راننده باید عاشق رانندگی کردن باشد تا از آن لذت ببرد. زیرا در غیر اینصورت، تکانهای گاهوبیگاه در صندلی ممکن است آزاردهنده باشد. البته علیرغم سفتی تعلیق، نمیتوان DBX را خودرو ناراحتی دانست اما واضح است که شاسیبلند آستونمارتین از بنتلی اسپرتتر است.
DBX با فضای ۶۳۲ لیتری، صندوق بار بزرگتری نسبت به بنتلی با صندوق بار ۴۸۴ لیتری دارد. آستونمارتین همچنین در دورتادور خود به سنسورهای پارک و دوربین دید ۳۶۰ درجه مجهز شده است. البته باتوجه به طراحی سقف شیبدار که بخشی از دید عقب را قربانی میکند، حضور این ابزارها ضروری به نظر میرسد. این سقف شیبدار باعث شده سرنشین عقب فضای سر کمتری نسبت به بنتایگا داشته باشد. از دیگر ویژگیهای مثبت DBX نیز میتوان به درِ صندوق برقی و دکمهای در داخل صندوق بار برای پایین آوردن سیستم تعلیق بادی بهمنظور سهولت در بارگیری اشیاء بزرگ اشاره کرد.
شاسیبلند آستونمارتین به سیستمهای ایمنی فراوانی مثل ترمز خودکار با هشدار برخورد، هشدار خروج از خط با دستیار حفظ حرکت میان خطوط، هشدار نقاط کور، هشدار باز کردن درها و تشخیص علائم ترافیکی هم مجهز است. یکی از بزرگترین هزینههای نگهداری در این قبیل خودروها، هزینه سوخت است که DBX با مصرف ۱۴.۹ لیتر بنزین در هر صد کیلومتر، اوضاع چندان جالبی ندارد و با متوسط کارکرد ۲۰ هزار کیلومتر در سال، ۳,۳۰۰ پوند هزینه سوخت روی دست مالک خواهد گذاشت!
فروش محصولات بنتلی نیز همانند دیگر خودروسازان تحتتاثیر همهگیری کرونا قرار گرفته اما نمیتوان تلاشهای این برند بریتانیایی را زیر سئوال برد. ما شاهد معرفی نسلهای جدید کانتیننتال GT و فلایینگاسپور پرچمدار در یک سال اخیر بودهایم و حالا نوبت به شاسیبلند بنتایگا رسیده تا بهروزرسانی قابلتوجهی را تجربه کند.
با بنتایگای فیسلیفت روبهرو هستیم و با این شکل و شمایل جدید، احتمالا توجه بیشتری به این خودرو جلب خواهد شد. زیرا مدل قبل از فیسلیفت تا حدی پیشپاافتاده جلوه میکرد. تغییرات بنتایگا در بدنه بهخوبی دیده میشوند. نمای جلو همچنان بهعنوان یک بنتلی قابلشناسایی بوده اما در عقب تغییرات بیشتری بهویژه در چراغها رخ داده است.
میتوان گفت نمای عقب خودرو تروتمیزتر از قبل به نظر میرسد. نمای جلو هم با چراغهای جدید و جلوپنجره بزرگتر و سرراستتر همچنان با ابهت به نظر میرسد.
اما بنتلی تقریبا دست به ترکیب قوای محرکه نزده است. به گونهای که بنتایگای فیسلیفت همچنان از پلتفرم MLB Evo گروه فولکسواگن بهره میبرد. این معماری در خودروهایی همچون آئودی Q7، پورشه کاین و فولکسواگن توارگ نیز بهکار رفته است. البته فاصله بین چرخهای عقب بنتایگا ۲۰ میلیمتر بیشتر شده تا پاسخ بهتری برای سیستم فرمان حاصل شود.
بنتلی با برخی تغییرات ظاهری و تکنولوژیهای جدید، بنتایگا را بهروز کرده است. این خودرو با قیمت ۱۴۶,۷۰۰ پوند، ممکن است ارزانتر از DBX باشد اما آیا ارزش بالاتری هم خواهد داشت؟
فیسلیفت بنتلی بنتایگا حداقل از لحاظ طراحی نسبت به نسخه قبلی بهبود داشته و حالا ویژگیهای از کانتیننتال مثل چراغهای جلو، سپر جلو، جلوپنجره و چراغهای عقب را قرض گرفته است. اما مهمتر از این، بنتلی پیشرانه W12 را از بنتایگای معمولی حذف کرده و این پیشرانه حالا فقط روی نسخه اسپید قرار میگیرد. مدلهای معمولی از موتور ۴ لیتری V8 توئینتوربو بهره میبرند که مثل موتور آستونمارتین ۵۵۰ اسببخار قدرت تولید میکند. اما گشتاور ۷۷۰ نیوتنمتری این پیشرانه ۷۰ نیوتنمتر از انگلیسی اتوکشیده بیشتر است.
نکته مثبت ماجرا اینجاست که این حجم از گشتاور در محدوده دور موتور پایینتری در دسترس راننده قرار میگیرد. علاوه بر این، پیشرانه بنتلی به سیستم غیرفعالسازی سیلندرها هم مجهز شده که بهمنظور کمک به کاهش مصرف سوخت، در برخی مواقع 4 سیلندر از 8 سیلندر را خاموش میکند. بنابراین با بنتایگا کمتر از DBX به پمپبنزین سر میزنید. خروجی پیشرانه از طریق یک گیرباکس 8 سرعته اتوماتیک به هر 4 چرخ منتقل میشود. وزن قابلتوجه ۲۴۱۶ کیلوگرمی بنتایگا توسط سیستم تعلیق بادی (دوجناقی در جلو و چنداتصالی در عقب) و تکنولوژی آنتیرولبار فعال ۴۸ ولتی کنترل میشود.
بنتلی از 8 حالت رانندگی مختلف برخوردار است که شامل 4 حالت آفرود و 4 حالت آنرود میشود. علاوه بر این، همانطور که انتظار میرود این خودرو از سطح قابلتوجهی از تکنولوژی و تجهیزات استاندارد بهره میبرد اما کروزکنترل تطبیقی و برخی سیستمهای ایمنی مثل دستیار حفظ حرکت میان خطوط در بنتلی در غالب پکیج ۶,۴۰۰ پوند تورینگ ارائه میشوند. البته باید توجه داشت که بنتایگا ۱۱,۳۰۰ دلار از DBX ارزانتر است. از کیفیت پوششهای چرمی کابین و دوختها و متریال بهکاررفته هم تعریف نکنیم بهتر است! چون داریم در مورد یک بنتلی صحبت میکنیم که به تجملگرایی شهره است.
بنتایگا خودرو چندان لذتبخشی برای رانندگی نیست زیرا چابکی کمتری نسبت به DBX دارد و در پیچها وزن اضافیاش کاملا احساس میشود. البته از چسبندگی بنتایگا نباید گذشت، اما راننده آنچنان نمیتواند با این ویژگی ارتباط برقرار کند. درعوض، اثری از برخی تکانهایی که در آستون احساس میشوند در بنتلی وجود ندارد و سواری کاملا کنترلشده و بسیار راحت است. همچنین بنتایگا حین حرکت خودرو ساکتتری به نظر میرسد و در کابین آن صدای باد و تایرها بسیار کمتر به گوش میرسد. پیشرانه بنتلی نیز صدای چندانی ندارد و حتی در حالت اسپرت و تحتفشار هم این V8 بسیار ساکتتر از موتور آستون است.
بااینحال، بنتایگا همچون DBX سریع به نظر میرسد و با لانچ کنترل، چهارچرخ محرک و گیرباکس سریعتر با تعویض دندههای روان، مثل رقیب ظرف ۴.۵ ثانیه از صفر به سرعت صد کیلومتربرساعت میرسد. همانطور که DNA اسپرت آستونمارتین بلافاصله خود را در شیوه سواری و کنترل DBX نشان میدهد، رویکرد لوکستر بنتلی نیز در رانندگی بنتایگا کاملا مشهود است. بنابراین درحالیکه هردو این بلندقامتان بریتانیایی در بازار در یک جایگاه قرار میگیرند، اما نحوه تنظیم 2 خودرو کاملا متفاوت است.
بنتایگا در نسخه پنجنفره ۴۸۴ لیتر فضای بار دارد که ۱۴۸ لیتر از DBX کمتر است اما بااینحال از فضای کافی برای قرار دادن چمدانها یا کیفهای گلف یک خانواده ثروتمند برخوردار است. در صندلیهای عقب بنتلی هم فضای پا و سر به میزان قابلتوجهی بیشتر است و برخلاف آستون و همچون لامبورگینی، میتوان آنرا بهصورت چهارنفره هم سفارش داد تا جذابتر به نظر برسد. اما این ترکیب فضای صندوق بار را به ۳۹۲ لیتر کاهش میدهد.
خودروهای گرانقیمتی مثل این، پس از چند سال استفاده بخش زیادی از ارزش خود را از دست میدهند اما پیشبینی میشود که بنتایگا پس از 3 سال ۵۷.۱ درصد از ارزش خود را حفظ کند که عدد چشمگیری است. این یعنی پس از 3 سال یا ۵۸ هزار کیلومتر، بنتایگا نزدیک به ۶۳ هزار پوند از ارزش خود را از دست داده و قیمت آن به ۸۳,۸۰۰ پوند میرسد. طبق پیشبینی کارشناسان، DBX در این مدت ۶۲ درصد از ارزش خود را حفظ میکند و بنابراین پس از 3 سال ۶۰ هزار پوند از قیمتاش کاسته میشود!
نتیجهگیری
اوروس آنچنان خودرو همهپسندی نیست. اما باتوجه به سابقه سازنده باید اذعان داشت با محصول بسیار قابلتوجهی روبهرو هستیم. این نوع خودروها دقیقا همانهایی هستند که مشتریان لامبورگینی میخواهند و جدای از کیفیت سواری، اوروس امیدهای زیادی را زنده کرده است.
از طرفی طراحی بهروز شده و تکنولوژیهای ارتقاءیافته، بنتایگا را همچنان تازه نگه داشتهاند. درحالیکه پیشرانه V8 کاملا با شخصیت آن منطبق است. بنتایگا شاسیبلندی سریع با هندلینگ دلچسب است. البته شاید همچون DBX راننده را درگیر نکند اما شاسیبلندی راحتتر، لوکستر، خوشساختتر، تکنولوژیکتر و ارزانتر از آستون مارتین است.
DBX اولین تلاش آستونمارتین برای ساخت یک شاسیبلند لوکس است که انصافا نتیجه خوبی هم داشته. آستونمارتین یک برند فوقالعاده جذاب است که امیدواریم DBX پایه و اساسی برای آینده بهتر آن باشد. این شاسیبلند وحشی برای رانندگی عالی بهنظر میرسد. سریع و باشخصیت است و هندلینگ آن مثل خودرویی سبکتر و کمارتفاعتر لمس میشود. اما در کنار همه این جذابیتها باید با سواری سفت آن هم کنار بیایید.
نوشته: میلاد میرعابدینی
دیدگاه خود را بنویسید