شاید وقتی دیگر به گزارش جوان خودرو ، خودروها و موتورسیکلتهای برقی که در دنیا برای بار نخست معرفی شدند، عده بسیاری در ایران حضور این قبیل وسایل نقلیه پیشرفته را منوط به گذر دهها سال و حتی یک قرن میدانستند. اما این قبیل خودروها و موتورها آمدند. بسیار از زودتر از پیشبینیها نیز آمدند. […]
چراغ اول را بهرغم همه تلاشهای دانشگاهها و موسسات آکادمیک در سراسر کشور برای معرفی و تولید موتورها و خودروهای برقی و رساندن آنها به خطوط تولید انبوه، بهشکل رسمی هیبریدیهای وارداتی روشن کردند. خودروهای هیبریدی که آمدند، کسی باورشان نداشت، اما مشوقهایی مانند طرح ترافیک رایگان و بدون نوبت، تعرفه واردات کمتر از سایر خودروهای وارداتی و امثالهم سبب شد موجی از خریداران این گونه خودروها بهراه بیافتد.
از زمانی هم که با ترویج هیبریدیها در جامعه، مشخص شد قرار نیست این خودروها را با اتصال به پریز برق (Plug in)، شارژ کرد و موتور بنزینی، باتریهای موتور برقی را نیز شارژ میکند، موج دوم بهراه افتاد. تاجاییکه تعرفه طرح ترافیک تهران برای هیبریدیها در سال 1396 از صفر به نصف نرخ معمول رسید، چراکه گویا تعداد خرید این خودروها به سطح قابلقبول رسیده بود! اما حقیقت اینجاست که با وجود همه تمهیدات مدیریتی، چنین خودروهایی تنها در سبد خرید طبقه متوسط به بالای جامعه ایران میگنجند و محصولی لوکس بهحساب میآیند.
پس از هیبریدیها، تبلیغ گسترده موتورسیکلتها و اندک خودروهای الکتریکی که کلیه توان مورد نیاز خود را از نیرو برق تامین میکردند، آغاز شد. نمونههای آماده بسیاری نیز از انواع موتورسیکلتهای برقی داخلی و خارجی با شعار هوای پاک و مانند اینها در انواع نمایشگاههای داخلی در گوشهگوشه ایران به معرض نمایش گذاشته شدند. اما پرسش اصلی همه بازدیدکنندگان از نمایشگاهها و علاقهمندان به خرید این موتورسیکلتها، اینجاست که آیا زیرساخت لازم برای ورود گسترده وسایل نقلیه الکتریکی در کشور مهیاست؟
پاسخ را اگر از ما بخواهید باید با صدایی رسا بگوییم: «هنوز نه!». اما مهیا خواهد شد. شاید وقتی دیگر. شاید هم پس از ورود پرشمار این وسایل نقلیه مدرن به خیابانها و افزایش تقاضا. دستکم تجربه خودروهای دوگانهسوز که میگوید، برای رشد و توسعه ایستگاههای لازم برای شارژ الکتریکیها باید منتظر افزایش تقاضا ماند و در ابتدا به اندک ایستگاهها بسنده کرد! موضوعی که خودش خصوصا برای طبقات پایین جامعه که موتورسیکلت را عصای دستی محکم برای تردد روزانه میدانند، یک ایراد بزرگ است و سدی بلند سر راه پیشرفت بازار موتورهای برقی. بالاخص که قیمت این موتورها نیز 2 تا 3 برابر یک موتور بنزینی است.
با این تفاسیر آینده موتورهای برقی در ایران چندان روشن و درخشان نیست و خرید آنها توجیه محکمی برای کاربران انبوه موتورهای بنزینی-کاربراتوری آلاینده کشور ندارد. از دیگر سو قیمت چند صد میلیون تومانی معمولیترین خودروهای برقی رونماییشده در کشور نیز نشانی از نور رستگاری بر جبین این خودروها ندارد! این میشود که عده زیادی در برابر این پوستاندازی شهری، چون «سد سکندر» بایستند.
البته مدیران شهری نیز در مقابل از احداث مراکز شارژ در مناطق مرکزی تهران، اعطای وامهای 80 درصدی با بازپرداخت 3 ساله، تقسیم کاربران به 2 گروه با کاربری معمولی و بالا (مانند پیکهای موتوری)، اعطای وام بلاعوض خرید موتورسیکلت برقی، همچنین طرحهایی برای کاهش بهای برق خانگی در جهت بالا بردن صرفه اقتصادی این موتورها سخن به میان میآورند. هرچند عدهای نیز هستند که از بیخوبن این طرحها را نسیمی عقیم و ناتوان از فناوری جهان پیشرفته میدانند و معتقدند باید فکری به حال همین موتورها و خودروهای سبک و سنگین دربوداغانِ فرسوده و فناوری کهنه خودروهای پرشمار تولید داخل کرد. این عده حرف حسابشان-که از بعضی زوایا واقعا حرف حساب است- این است که برای تامین برق موردنیاز این خودروها میبایست ظرفیت تولید برق کشور را بالا برد و همین افزایش ظرفیت که خود نیز درگیر کمبودهای بسیار است، در کشوری چون ایران در گرو سوزاندن سوخت بیشتر در نیروگاههای فسیلی خواهد بود. این داستان هم بازگشتی طنزآمیز به خانه نخست است: «تولید انبوه آلایندهها!»
با این سرعتی که خودروهای برقی و هیبریدی میتازند، به نظر میرسند این رسته نوظهور از ارتش حملونقل زمینی دنیا، آش کشک خاله جهان باشند، چه بخواهد، چه نخواهد! اما شاید برای نقاط مختلف دیر و زود داشته باشد یا نوع و سبک و سیاقاش طی دهههای آینده تغییر کند. مثلا خاورمیانه با عدم برخورداری از زیرساختهای گسترده تولید برق پاک هستهای و شناوری بر دریایی از نفت و گاز، شاید بهتر باشد ورود به بازار این خودروها را به تعویق بیاندازد و توسعه فناوری، اتخاذ تصمیمات و استانداردهای سختگیرانه زیستمحیطی در تولید، نگهداری و از رده خارج کردن خودروها همچنین بهره از راهحلهای میانمدتی چون استفاده از گاز بهعنوان یک سوخت به نسبتِ بنزین ارزان، فراوان و بهرهمند از مزیت آلایندگی اندک را سرلوحه برنامهریزیهای حملونقلی قرار دهد. با این راهحلهای چندگانه هم میتوان اوضاع آلایندگی و شرایط صنعت حملونقل را بهبود بخشید و هم برای توسعه زیرساختهای مورد نیاز خودروهای الکتریکی زمان خرید. اصلا خدا را چه دیدید شاید تا آن زمان آزمون و خطای غربیها به نتیجهای بادوام و بلوغ فناوری رسیده باشد.
جالب است که اندکی پیش یک زوج جهانگرد سوئیسی با خودرو تسلا وارد کشور شدند و در مسیرهای مختلف جادهای و شهرهای مختلف کشورمان با این خودرو مشهور الکتریکی رانندگی کردند. از این جالبتر اظهارنظر قابل پیشبینی این زوج درخصوص مشکلات عدیده سفر با یک خودرو تمامبرقی در ایران بود. جاییکه خبر از پایگاههای شارژ سریع نیست و به ناچار باید برای یافتن پریز برق تک یا در بهترین شرایط 3 فاز حسابی به این در و آن در زد. حال در چنین شرایطی چگونه میتوان بهایی گزاف برای خرید یک خودرو برقی پرداخت، الله اعلم!
البته در انتهای این نوشتار باید گفت رژه خودروها و موتورسیکلتهای پاک، بیصدا و به احتمال بسیار الکتریکی در آینده قویا اجتنابناپذیر است و از هماکنون باید به نسلهایی غبطه خورد که ابتدای صبح و در اوج شلوغی و ترافیک، پنجره روبه بزرگراه اتاقشان را باز میکنند و از صدای سکوت شهر در غیاب خودروهای بنزینی، دیزلی و گازسوز در کنار هوای پاک و انرژی بخش صبحگاهی لذت میبرند. نسلی که بهنظر نمیرسد حالاحالاها نوبتشان در کشور ما فرا برسد. اصلا شاید دیگر در آن دوران شهرهای ایران چنان در سیطره خودروهای پرنده و خودران قرار بگیرند که دیگر اثری از آثار آشفته حملونقل شهری امروز وجود نداشته باشد. کسی چه میداند؟
دیدگاه خود را بنویسید