انفجار هیروشیما حوالی دیوار برلین فرض کنید میخواهیم یک فیلم مافیایی تخیلی بسازیم و قرار است شما نقش یکی از سران مافیا را بازی کنید. یک گانگستر مغرور که برایش مهم است با چه خودرویی دیده شود. ظاهر این خودرو باید به اندازهای ابهت داشته باشد که وقتی مردم میبینند کسی از آن پیاده میشود […]
فرض کنید میخواهیم یک فیلم مافیایی تخیلی بسازیم و قرار است شما نقش یکی از سران مافیا را بازی کنید. یک گانگستر مغرور که برایش مهم است با چه خودرویی دیده شود. ظاهر این خودرو باید به اندازهای ابهت داشته باشد که وقتی مردم میبینند کسی از آن پیاده میشود به سرعت کنار بروند. انگار که سران یکی از کارتلهای مافیا را دیدهاند. اگر خود را در چنین کاراکتری تصور کنید، با انتخابهایی که در بازار ایران دارید حتما سراغ مازراتی کواتروپورته، مرسدسبنز کلاس S و یا بامو سری ۷ خواهید رفت. اما این را هم در نظر داشته باشید که کسبوکارتان آنقدر رونق ندارد که بخواهید برای خرید خودرو هزینه زیادی بکنید یا بهتر بگوییم تهیهکننده چندان موافق استفاده از خودروهای میلیاردی نیست و از طرف دیگر توقع دارد خودروهایی خشن و گیشهپسند انتخاب کنید. از طرفی هم کاراکتر فیلم هنوز پا به سن نگذاشته و بعضی وقتها که کسی حواساش به کارهای او نیست، میخواهد کمی با خودرو زیر پایش شیطنت کند و گریزی به دوران نوجوانی و جوانی بزند!
پس این مقایسه را از دست ندهید. ما در اینجا سراغ سدانهایی رفتهایم که علیرغم لوگوی قابل توجه روی کاپوت و پرفورمنس دلچسب، قیمت ترسناکی ندارند و بدون افتادن در هزینههای نجومی و مصرف سوخت بالا میتوانید از آنها لذت ببرید. وقتی اسم لکسوس در این رقابت به گوشتان میخورد، ابتدا کمی سرتان را خارانده و لبخندی از روی تعجب میزنید. لکسوس از 2 رقیب دیگر دیرتر به این معرکه پا گذاشته، اما پلههای ترقی را دوتا یکی طی کرده است. البته هنوز هم کمی زمان نیاز دارد تا بتواند با پسران بزرگ سرشاخ شود. در اینجا لکسوس یک چالش متعادل را تجربه میکند و آلمانیهایی که در مقابلش قرار گرفتهاند، از طبقه اجتماعی خودش هستند. البته با کمی افاده بیشتر! در اینجا برنده لزوما قویترین و سریعترین نیست. در درجه اول سدان لوکس مورد انتخاب شما باید راحت و جادار باشد. تا موقعی که جلسهای داخل ماشین دارید یا با خانوادهتان سفر میکنید کاملا راحت باشید. فراموش نکنید، به گفته «دون ویتو کورلئونه»، مردی که برای خانوادهاش وقت صرف نکند، هیچوقت نمیتواند یک مرد واقعی باشد. از طرفی صندوق خودروتان هم باید آنقدر جادار باشد که اگر کسی پولی به شما بدهکار بود داخلاش جا شود! برنده این رقابت سدانی است که بتواند بالانس میان ظاهر پرابهت، لوکس بودن و قابلیتهای رانندگی را رعایت کند. پس نگران نباشید. ما به شما گزینهای را پیشنهاد میکنیم که نتوانید آن را رد کنید و نقشتان حسابی در فیلم هیجانانگیز باشد.
اجازه دهید حرف آخر را همین اول بزنیم. بنز E کلاس هم ویژگیهای اسپرت بامو سری ۵ را در خود جای داده، هم به اندازه لکسوس GS لوکس و راحت است. مثل سری ۵ شر و شور جوانی را در ظاهر خود ندارد و خشونت گانگستری در ظاهرش موج میزند. E کلاس همان جنس آنتیکی است که یک گانگستر نمیتواند آنرا از خودش جدا کند!
پیشینه E کلاس به دهه ۵۰ میلادی و سال ۱۹۵۳ باز میگردد. مرسدسبنز با معرفی نسخه W120 سنگ بنای کلاس E را گذاشت. اما نخستین بار در سال ۱۹۹۳ و با تولید W124 یا همان بنز کپل خودمان بود که پسوند E روی سدان نیمهلوکس مرسدسبنز قرار گرفت. در مدل W210 و نسل دوم بود که چراغهای دوقلو جلو به عنوان جزیی از شخصیت کلاس E معرفی شد. زبان طراحی فرزند ارشد زیندن فینگن در چند سال اخیر تغییرات زیادی کرده است. اما داستان نسخه W212 ، نسل چهارم کلاس E کاملا با قبل متفاوت است. تولید این مدل از سال ۲۰۰۹ آغاز شد. E کلاس در این نسل بیش از پیش به برادران بزرگتر خود نزدیک شد. اما همین نسخه در سال ۲۰۱۳ تغییراتی به خود دید و مدل ۲۰۱۴ کلاس E با ظاهری بحث برانگیز روانه بازار شد. خیلیها به طراحی فیسلیفت نسل چهارم انتقاد کردند. پیکان انتقادها هم چراغهای سر هم شده جلو را نشانه گرفته که پس از ۲۰ سال تغییر شخصیت دادهاند. مرسدسبنز در این مدل چراغهای دوقلو را به فراموشی سپرده، اما گرافیک و نورپردازی آنها جوری تعریف شده که یادآور مدلهای قبلی باشد.
بدنه E عضلاتی ظریف و جذاب دارد. میتوانید ساعتها به قوس گلگیرهای عقب و ورم گلگیرهای جلو خیره شوید و از دیدن آنها لذت ببرید. نسخه مورد بررسی به پکیج اسپرت اِیامجی برای بدنه مجهز شده، که رکابهای عضلانیتر، خروجیهای حجیم هوا روی سپر جلو و فلاپها و شکافهای سپر عقب را شامل میشود. رینگهای ۱۹ اینچی اِیامجی نیز کاملکننده کلکسیون جذابیتهای کلاس E هستند. در کل باید گفت اتاق جدید E کلاس از فرم آلمانی گذشته خارج شده است. اما طراحی محافظهکارانهاش نشان از محبوبیت زیاد این خودرو برای بنز دارد. E کلاس یک برند مستقل برای مرسدسبنز به شمار میرود و این خودروساز اشتوتگارتی هر کاری میکند تا از ضربه خوردن به فروش کلاس E جلوگیری کند.
اما اگر بخواهیم ظاهر E250 را با 2 رقیب دیگر مقایسه کنیم، باید بگوییم که بیشتر از بامو به شدت اسپرت به درد قرارهای رسمی شما میخورد و طراحیاش مثل لکسوس نوپا نیست و تنها خطوط تند و تیز W211 را کم دارد. باید گفت که ترکیب ظاهرش همان چیزی است که یک گانگستر خشن میخواهد. جسور و با کلاس!
کابین E250 پاشنه آشیل این سدان دوستداشتنی بهشمار میرود و نقطه قوتی است که 2 رقیب دیگر هرچقدر هم که تلاش کنند، نمیتوانند به آن برسند. E کلاس این کابین زیبا و کامل را مدیون ترکیب هنرمندانه سنت و مدرنیته و سخاوتمندی مرسدسبنز است. تعداد زیادی از تجهیزات کابین از روی S کلاس برداشته شده و تشابه تجهیزات نسخههای جدید E و C و S کلاس بیانگر سیاست جدید مرسدسبنز است. شما در هر کلاسی و با هر بودجهای میتوانید از تجهیزات یکسان لذت ببرید.
به احتمال زیاد به دلیل مخفی بودن بیزینستان مجبورید بعضی از قرارهای کاری را داخل خودرو ترتیب دهید. خیالتان راحت باشد. کابین E250 مثل سوییت یک هتل ۵ ستاره لوکس و راحت است. فضاسازی ردیف جلو و عقب بدون اغراق به بهترین شکل ممکن صورت گرفته و صندلیهای جلو و عقب فضای مناسبی در اختیار سرنشینان قرار میدهند. صندلیها کمی کوچکتر از 2 رقیب دیگر هستند، اما از نظر راحتی چیزی کم ندارند. صندلیهای جلو بهصورت برقی تنظیم میشوند و به سیستم گرمکن و سردکن و حافظه هم مجهز شدهاند. سرنشینان ردیف عقب نیز میتوانند در فصل سرما از گرمکن صندلیهای عقب لذت ببرند. مجموعه دکمههای تنظیم صندلیها در قالب مخصوص مرسدسبنز جای گرفته که کار کردن با این دکمهها از 2 رقیب دیگر سادهتر است. همچنین E250 صندوق باری به حجم ۵۴۰ لیتر دارد که بزرگترین صندوق بار این رقابت بهشمار میرود. پس اگر با کسی مشکل داشتید میتوانید او را داخل صندوق بار جادار خودروتان گذاشته و به انبار متروکه ببرید! برای راحتی کارتان، در صندوق عقب به صورت برقی باز و بسته میشود.
ظرافت و تجملگرایی داخل کابین موج میزند. هرجا سر میچرخانید نشانی از قطعات چوبی براق به چشم میخورد که از زیر آنها یک نورپردازی ملایم منعکس شده است. چرم داخل کابین فوقالعاده با کیفیت و خوشدوخت است و اثراتی از آن روی پنل درها هم به چشم میخورد. البته نسخه مورد بررسی فاقد پوشش چرمی داشبورد و سقف جیر است. ارگونومی کابین نسبت به 2 رقیب دیگر بهتر است و در نگاه اول کمتر بییننده را گیج میکند. کیفیت کلی کابین هم تراز لکسوس ارزیابی میشود و یک سروگردن از بامو بالاتر است. تیر آخر مرسدسبنز بر قلب سرنشینان، ساعت گرانقیمت IWC در مرکز کابین است که به خوبی با پوشش براق دریچههای هوا هماهنگ شده و حالوهوای تجملاتی کابین را دوچندان کرده است.
برای نشستن پشت فرمان E250 لحظهشماری میکنم. تا اینجا فضای کابین مرا در احساس دوست داشتن شریک کرد. البته پیش از این تجربه بیش از ۲۰۰ کیلومتر رانندگی را با همین خودرو داشتهام که باعث شده بیشتر به سیستمهای حرکتیاش آشنا باشم.
به لطف چیدمان آرامشبخش کابین و استفاده از سیستم کامند، پشت فرمان هیچگونه سردرگمی به راننده دست نمیدهد. پشت فرمان E250 قرار میگیرم و کمربند را میبندم. کمربند ایمنی پس از بسته شدن کشیده میشود تا کاملا فیت بدنم شود. ابعاد بدنه عالی طراحی شده و به لطف داشبورد کوتاه و شیشههای بلند هیچ نقطه کوری در قسمت جلو وجود ندارد. به علاوه موقع خارج شدن از پارک و یا پارک کردن، دوربینهای ۳۶۰ درجه به کمک راننده آمده و فضای دور تا دور خودرو را با مختصات دقیق نمایش میدهند تا دیگر نیازی به چشمهایتان نداشته باشید!
مرسدسبنز در طراحی اهرم دنده و ترمز پارک به گذشته برگشته و مثل کلاس S سنتی عمل کرده است. پیشرانه توسط دکمهای روشن میشود. ترمز پارک برخلاف 2 خودرو دیگر با اهرم گلنگدنی آزاد میشود که روحیه گانگستری شما با آن سازگار است! اگر هم بخواهید دوباره فعالاش کنید باید پدال کوچک سمت چپ را فشار دهید. اهرم تعویض دنده مثل خودروهای قدیمی پشت فرمان قرار گرفته و با بالا و پایین رفتن تغییر حالت میدهد. با فشار دکمه روی آن هم میتوانید خودرو را در حالت پارک قرار دهید.
صفحه کیلومترشمار متشکل از ۳ دایره، یکی از اسپرتترین و جذابترین قسمتهای کابین است. حالتهای رانندگی توسط دکمه روی کنسول وسط تغییر میکند. حرکت را روی حالت ECO آغاز میکنیم. با روشن بودن سیستم ECO start/stop هنگام توقف بیش از ۴ ثانیه پیشرانه خودرو خودبهخود خاموش میشود. این سامانه شما را به یک گانگستر دوستدار محیطزیست تبدیل میکند! یکی از سامانههای جالب E250 ، کنترل هوشیاری راننده است. این سیستم هنگام رانندگی دهها پارامتر را در بدن راننده چک میکند. شاید یکی از این پارامترها این باشد که از پنیر خوشم میآید یا نه؟! حتی اگر در ICU هم بودم آنقدر زیر نظرم نمیگرفتند! در اولین تجربه رانندگی با E کلاس تجربه عجیبی از کار کردن یک عالمه سیستم در پشت صحنه خواهید داشت. مثلثهای روی آینههای جانبی نقطه کور را هشدار میدهند. اگر بدون زدن راهنما خط عوض کنید، فرمان با ویبرهای به شما اخطار میدهد. حتی اگر مبادرت به سبقت غیرمجاز کنید، با درگیر شدن ترمز و رادار از این کار جلوگیری میشود! رادار فاصلهسنج جلو هم نقش بسزایی در ایمنی رانندگی دارد و فاصله را با خودرو جلویی تنظیم میکند.
سوار بر سنگینترین عضو گروه با ۱۷۸۵ کیلوگرم وزن هستیم. سواری بنز پرهیجان و پرچالش نیست. آرامش و سکون کابین هنگام رانندگی باعث میشود احساس کنید E250 مثل یک سیال روی جاده میلغزد! سواری مثل سری ۵ پر تنش نیست اما به نرمی لکسوس هم نمیرسد.
برای تجربه رانندگی اسپرتتر، حالت S را انتخاب میکنیم. البته برخلاف 2 رقیب دیگر، خارج کردن سیستمهای کنترلی از مدار روند پیچیدهای دارد که از طریق تنظیمات روی کیلومترشمار ممکن است. در حالت اسپرت تعویض دندهها توسط شیفترهای پشت فرمان ممکن میشود. البته شیفترهای فلزی پشت فرمان به بزرگی بامو و به خوشدستی لکسوس نیستند. هنگام رانندگی تسلط کاملی روی مسیر داریم. E250 کاملا تحت کنترل است و فرمان دقیق و سیستم تعلیق کارآمد، به راننده اجازه شیطنت نمیدهند. در حالت اسپرت صدای زوزههای منبع اگزوز بیشتر میشود و کمی بازی با پدال گاز، E کلاس را عصبانی میکند.
نسخه مورد بررسی از سیستم تنظیم ارتفاع بیبهره است و ضربات سیستم تعلیق به خاطر رینگهای بزرگ و فاق کوتاه تایرها کموبیش به کابین منتقل میشود. البته این موارد رانندگی آرامتر و مراعات بیشتری هنگام رد کردن دستاندازها میطلبند.
نقطه قوت E250 نسبت به 2 رقیب دیگر، ترمزهای قرصتر است. توقف کامل کرده و در حالت اسپرت اقدام به شتابگیری میکنیم. مرسدسبنز با افزایش میزان گاز در حال گردش در سیستم اگزوز و تقویت واکنش توربوشارژر، سعی کرده تاخیر توربوها را از بین ببرد. اما در دور پایین کمی تاخیر در فعال شدن توربوشارژر حس میشود. در حالت اسپرت واکنش دریچه گاز سریعتر است و سرعت تعویض دندهها بالا میرود. به لطف کمپرسور قدرتمند و تعریف نسبت وزن به اسببخار ۱ به ۸.۴، پیشرانه ۴ سیلندر ۲ لیتری تنها ۷.۸ ثانیه زمان میخواهد تا E250 را از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر برساند.
سقف قدرت E250 به ۲۱۱ اسببخار در ۵۵۰۰ دوربردقیقه میرسد. گشتاور ۳۵۰ نیوتنمتری هم با 528 برابر است با این تفاوت که در دور بالاتری به محور عقب منتقل میشود. پیشرانه نسبت به لکسوس قلدرتر است اما در مقابل بامو مجبور است سرش را پایین بیاندازد. E250 مثل سایر محصولات مرسدسبنز به گیرباکس ۷ سرعته جیترونیک مجهز شده که هماهنگی آن با پیشرانه، علاوه بر لذتبخش کردن رانندگی، مصرف سوخت را نیز کاهش میدهد. البته از مکث کوتاه اولیه گیرباکس هنگام شروع حرکت هم نباید گذشت.
E کلاس سمبلی از پرستیژ و محافظهکاری بهشمار میرود و باید گفت مرسدسبنز در این سدان لوکس به خوبی میان سنت و مدرنیته توازن را رعایت کرده. استهلاک پایین و دوام بالای این اتاق میان آلمانیها شهره است و بازار خرید و فروش آن در ایران هم نسبت به بامو و لکسوس بهتر است.
سراغ تازهوارد جمع، یعنی لکسوس GS250 میرویم. GS هم ابهت لازم را برای هدف ما دارد و هم لوکس و راحت است. اما تا به حال دیدهاید یک کارتل مافیا لکسوس سوار شود؟
لکسوس نسل اول GS را در سال ۱۹۹۱ و با کد 140S معرفی کرد. ما ایرانیها با نسل سوم GS یعنی 190S آشنایی داریم که در سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ تولید میشد. اما نسخه مورد بررسی، نسل چهارم است که مراحل ساخت آن از سال ۲۰۱۱ روی پلتفرم تویوتا N آغاز شد و در ژانویه ۲۰۱۳ با کد L10 به بازار عرضه شده است.
GS به خودیخود یک سدان لوکس ساده است که راه همواری به دل جوانترها ندارد. اما نسخه مورد بررسی ما از معدود GS250 های مجهز به پکیج اسپرت F است که تفاوتهایی در طراحی ظاهری و بعضی قسمتهای فنی دارد. زیرمجموعه F اسپرت برای لکسوس در سال ۲۰۰۶ راهاندازی شد و اولین بار هنرش را روی IS به نمایش گذاشت. حرف F نمایانگر پیست مسابقه لکسوس در شرویاما ژاپن به نام FUJI SPEEDWAY است. در نگاه اول فکر میکنید GS250 بزرگترین خودرو در این رقابت است. چهره این سدان لوکس با عضلههای سپر جلو و فرم کلی بدنه، به خودروهای آمریکایی نزدیک شده. اما واقعیت اینجایست که GS قدکوتاهترین، باریکترین و جمعوجورترین عضو این گروه است. هر چه تویوتا در طراحی بعضی محصولاتاش بیحوصلگی به خرج میدهد، لکسوس اما تمام قدرتاش را بهکار گرفته و روزبهروز در طراحی بهتر میشود.
در نمای ظاهری، GS هر آنچه یک لکسوس باید داشته باشد را دارد. فرم جدید جلوپنجره دوکی شکل و قرار گرفتن یک نوار دیلایت در پایین چراغهای جلو، امضای لکسوس بر چهره GS بهشمار میرود. نسخه F اسپرت در نمای ظاهری تفاوتهایی با مدل معمولی دارد که این تفاوتها در قسمت جلو مشهودتر است. طراحی سپر جلو در مدل F اسپرت به کلی با مدل عادی متفاوت است. مهشکنها در این نسخه حذف شدهاند و سپر عضلانیتر شده و هواکشها فرم هیجانانگیزی به خود گرفتهاند. یکی مهمترین پارامترهایی که روی پیشانی نسخه F اسپرت جلب توجه میکند، جلوپنجره مشبک خاکستریرنگ است. (در نسخه معمولی جلوپنجره از خطهای افقی تشکیل شده). رینگهای ۱۰ پره ۱۹ اینچی خاکستری نسبت به مدل معمولی اندازه بزرگتری دارند و به خوبی به طراحی کلی GS نشستهاند. در قسمت عقب اما تغییر خاصی قابل مشاهده نیست و اسپویلر کوتاه روی صندوق بار در مدل معمولی نیز دیده میشود.
در طراحی ظاهری GS250 همچون بنز و بامو جلب توجه نمیکند. این سدان لوکس به درد گانگسترهایی میخورد که میخواهند کمتر دیده شوند و تمایلی به پز دادن ندارند!
کابین GS250 واقعا زیباست و مشکل پسندترینها را هم راضی میکند. عایق کابین فوقالعاده است و با بالا دادن شیشهها، سکوت مطلق حکمفرما میشود. کیفیت متریال کابین دلچسب است، اما در عین توجه به جزییات و کیفیت بالا، محافظه کاری تویوتا در قسمتهایی از کابین به چشم میخورد.
دریچههای مستطیلی و باریک سیستم تهویه و یک ساعت آنالوگ دایرهای شکل به دکوراتیو کابین رنگ و لعاب خاصی دادهاند. تریم نقرهایرنگ داخل کابین هم ویژگی نسخه F اسپرت است. ارگونومی کابین اما نسبت به بنز و بامو ضعیفتر ارزیابی میشود و مدت بیشتری زمان نیاز دارید تا با جانمایی دکمهها آشنا شوید. چرا که در هر نقطهای که فضای خالی بوده، تعدادی دکمه جای گرفته است! فرمان به لوگو F منقش شده و دوخت متفاوتی نسبت به نسخههای معمولی دارد. همچنین روی کنسول مرکزی یک ماوس برای کنترل سیستمها و نمایشگر ۱۲.۳ اینچی در نظر گرفته شده. اما باید اعتراف کرد که داستان کارکردن با این سیستم، نسبت به درایو و کامند پیچیدهتر است.
صندلیهای بزرگ GS نرم و راحت هستند. اما به دلیل کوچکتر بودن ابعاد بدنه از آلمانیها و فاصله ۲۸۵۰ میلیمتری بین 2 محور، فضای کابین بهخصوص در ردیف عقب نسبت به بنز و بامو کوچکتر است. اما این به این معنی نیست که ۴ نفر انسان بالغ داخل کابین احساس ناراحتی کنند. صندوق بار ۵۲۰ لیتری هم فضای کافی برای مسافرتهای خانوادگی و قرار دادن وسایل گلف آخر هفته را دارد.
صندلی راننده در این نسخه سفارشی در ۱۸جهت مختلف انجام میشود و به محافظ ساق پا نیز مجهز شده است.
سیستم تهویه مطبوع GS عملکرد جالبی دارد. این سیستم تهویه هوشمند موفق به کسب جایزه خلاقیت داخل کابین در نمایشگاه AUTOMOTIVE INTERRIOR EXP اشتوتگارت آلمان شده. سیستم صوتی نیز در نسخه سفارشی مجهز به سیستم مارک لوینسون با ۱۷ اسپیکر شده که از سیستم (ASL (AUTOMATIV SOUND LEVELIZER هم برخوردار است. این سامانه صدای سیستم صوتی را با توجه به سرعت خودرو افزایش یا کاهش میدهد. GS مورد بررسی ما آپشنهای خاص زیادی دارد. بهطور مثال روی ریموت خودرو دکمهای برای روشن کردن انجین تعبیه شده یا سیستم هدآپ دیسپلی در این خودرو بهصورت رنگی طراحی شده و دور موتور و مصرف سوخت و حالت رانندگی را نیز نمایش میدهد. همچنین GS مورد بررسی از معدود F اسپرتهایی است که نایت ویژن هم دارد.
پشت فرمان GS250 قرار میگیریم و تنها پیشرانه ۶ سیلندر گروه را استارت میزنیم. پلتفرم و پیشرانه با IS مشترک است. پس GS مثل نسخه لوکستر و بزرگتر LS نیست، بلکه در باطن یک IS چموش است که رام شده. پیشرانه ۶ سیلندر ۲۴۹۹ سیسی GS با کد GR4 شناخته میشود. این پیشرانه روی تویوتا کراون هم سوار شده و تنها موتور اتمسفریک این مقایسه است که بدون بهره بردن از توربوشاژر، ۲۰۶ اسببخار قدرت در دور ۶۴۰۰ تولید میکند. این یعنی روی کاغذ GS250 از 2 رقیب دیگر ضعیفتر است. اما به خاطر وزن کمتر و نسبت وزن به اسب یک به ۸.۳، سواری و گاز خوردن GS همتراز با بنز ارزیابی میشود.
ترمز پارک برقی با قرارگرفتن گیرباکس در حالت D آزاد میشود. سواری GS آرام و بامتانت است و فرمان سنگیناش چندان حسوحال رانندگی اسپرت را منتقل نمیکند. روی کنسول مرکز اهرمی دوار برای انتخاب حالتهای رانندگی در 4 برنامه نرمال، اکو، اسپرت و اسپرتپلاس قرار دارد. در حالت اکو نورپردازی صفحه کیلومترشمار آبیرنگ است و سواری نرم و آرام در این حالت بیشتر به درد افراد میانسال میخورد. اما در حالت اسپرت خلقوخوی GS وحشیتر میشود و رنگ نورپردازی صفحه کیلومتر و نمایشگر جلو نیز در راستای ایجاد هیجان قرمز میشود. برای لذت بردن از رانندگی حالت اسپرتپلاس را انتخاب میکنیم. در این حالت صدای غرغر ریزی از منبع اگزوز به گوش میرسد که راننده را برای گاز دادن وسوسه میکند. یکی از تفاوتهای نسخه F اسپرت با نمونه عادی، این است که در حالت اسپرتپلاس، علاوه بر تغییر عملکرد گیرباکس و پیشرانه، ارتفاع سیستم تعلیق نیز تغییر میکند. در این حالت فرمان تیزتر میشود و پدال گاز هم حساستر است. روی این حالت میتوان دندهها را با شیفترهای پشت فرمان نیز تعویض کرد.
جعبهدنده ۶ سرعته ECT.I نسبت به آلمانیها ابتداییتر به نظر میرسد، اما تعویضهای خوب و با آرامشی دارد. پا را روی پدال گاز تخته میکنیم و حدود ۸.۶ ثانیه طول میکشد تا 250GS از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر برسد. ضعف شتاب اولیه و ثانویه نسبت به بنز و بامو در دوئلهای 2 نفره خودش را نشان میدهد. اما کشش موتور مناسب است و هندلینگ عالی به لطف ارتفاع مناسب همهچیز را برای یک رانندگی اسپرت مهیا میکند. البته در پیچیدن، GS از سری ۵ بهتر نیست و از نظر ترمز و چسبندگی هم به پای بنز نمیرسد. در کل جسارت کافی هنگام رانندگی با GS منتقل نمیشود و به خاطر ماهیت تمام محصولات لکسوس، اولویت با رانندگی نرم و آرام است.
بازار خرید و فروش GS نسبت به بنز و بامو ضعیفتر است اما استهلاک کمتر و هزینه نگهداری پایینتر از آلمانیها به شما کمک میکند که بیشتر سرگرم تجارت خود شوید تا اینکه در تعمیرگاهها برای رفع عیب توربوشارژر وقت بگذرانید!
اگر سردسته مافیا هستید و هدفتان انتخاب یک سدان باکلاس و راحت است، بامو سری ۵ را کلا فراموش کنید. سری ۵ با قابلیتهای اسپرت و ظاهر جوانپسندش بیشتر به درد شیطنتهای آخر هفته میخورد تا حاضر شدن در قرارهای کاری. اما اگر از آن گانگسترهایی هستید که زود لو میروید و همیشه با پلیس در تعقیب و گریزید، بهتر است سری ۵ را انتخاب کنید! برای شما مهم نیست که چوب کابین خودرو لوکستان از تنه کدام درخت انتخاب شده، فقط میخواهید از دست پلیس فرار کنید و نیاز به یک سدان تندوتیز دارید.
بامو سری ۵ نخستین بار در سال ۱۹۷۲ و با کد اتاق E12 به بازار عرضه شد. از آن سال تاکنون ۶ نسل مختلف از سری ۵ روانه بازار شده و این محبوبیت فوقالعاده ریشه در دهه ۷۰ میلادی دارد. سری ۵ از آن دسته خودروهایی است که تقریبا تمام نسلهای آن به ایران راه پیدا کرده است. اما نسل ششم که با کد اتاق F10 برای نسخه سدان شناخته میشود، در این رقابت پنجهدرپنجه بهترینهای بازار انداخته.
شخصیت سری ۵ نسبت به 2 رقیب دیگر کاملا متفاوت است و این موضوع را میتوان به راحتی از چهره ناآراماش فهمید. پلتفرم سری ۵ بر پایه اتاق F01سری ۷ شکل گرفته و بدنه آن کاملا باب میل جوانها طراحی شده. نسخه مورد بررسی از پکیج اسپرت M برخوردار است که ظاهر این سدان شهری را به سوپر سدان M5 نزدیک کرده. رینگهای اسپرت ۱۹ اینچی، سپرهای متفاوت جلو و عقب و رکابهای عضلانیتر، همه از مشخصات این پکیج اسپرت هستند.
با ورود به کابین و بستن درها، عملکرد وکیوم درها نظرتان را به خودش جلب میکند. آپشنی که حتی در 2 رقیب لوکستر هم دیده نمیشود. فضای کابین یک سری۷ در ابعاد کوچکتر را تداعی میکند. صندلیهای سری ۵ بسیار بزرگ و حجیم هستند و اکثر فضای کابین را اشغال کردهاند. صندلیهای ورمکرده و حجیم از 2 رقیب دیگر گودتر هستند و علیرغم فضای بیشتر کابین، روی صندلیهای عقب احساس کیپ بودن و خفگی به سرنشینان دست میدهد. فضای صندوق بار نیز فدای کابین بزرگتر شده و با حجم ۴۰۰ لیتر، کمترین فضا را میان خودروهای این رقابت دارد. کابین با چوب فندقی تزیین شده و برخلاف بنز که یک کابین لوکس با چاشنی اسپرت دارد، سری ۵ از یک کابین اسپرت با چاشنی لوکس برخوردار است. خبری از ساعت عقربهای لوکس روی کنسول نیست و در بعضی جاها چشمتان به قطعات پلاستیکی فشرده نیز میخورد. در کل باید گفت که کابین سری ۵ از نظر کیفیت در پس بنز و لکسوس قرار میگیرد. سری ۵ از سیستم iDrive برخوردار است و کار کردن با سامانههای آن مثل لکسوس گیجکننده نیست. همچنین قسمت میانی کنسول چند درجهای به سمت راننده متمایل شده تا همهچیز در دسترس باشد. صفحه نمایش و کیلومترشمار مدل ۲۰۱۴ نیز تمام دیجیتالی شده و فرم سنتی بنز و لکسوس را ندارد. رادارهای بامو که دکمههایشان در سمت چپ فرمان قرار گرفته، در بازار ایران به کلید معروف شدهاند. سری ۵ مورد بررسی نسخه فولآپشن سفارش ابوظبی است که در بازار ایران به تک کلید معروف است.
اهرم منحصربهفرد گیرباکس با همان سبک مخصوص باواریایی عمل میکند و ترمز پارک نیز بهصورت دکمهای فعال و غیرفعال میشود. پیشرانه 528 حتی در حالت معمولی هم منتظر اشاره راننده است تا سوتکشان به جنگ رقبای اتو کشیدهاش برود! بوست توربوشارژر از کلاس E بیشتر است و بعد از ۱.۵ ثانیه توربو وارد مدار میشود. سری ۵ هم مثل سایر مدلهای جدید بامو یک پیشرانه ۴ سیلندری ۲ لیتری را در دل خود جای داده. خیلیها به اشتباه فکر میکنند عبارت Twin Turbo Power نشان از 2 توربو در موتور بامو دارد. اما پیشرانه N20B20 بامو تنها به یک توربو توییناسکرول یا 2 مرحلهای مجهز شده و قدرت پیشرانه را در نسخه 528 به ۲۴۵ اسببخار میرساند. گشتاور ۳۵۰ نیوتنمتری در طیف وسیعی از محدوده دور موتور به دست میآید و همین مورد شتابگیری خوبی را برای سری ۵ به ارمغان میآورد. سری ۵ سبکتر و پرتوانتر از 2 رقیب دیگر است و با تخت کردن پدال گاز حس فرورفتن در صندلی را به سرنشینان هدیه میکند. البته شتابگیری با سری ۵ مثل بنز و لکسوس بامتانت نیست و پرتنش و عصبی رفتار میکند. تکانها و تنشهای داخل کابین هم بیشتر از 2 رقیب دیگر است و همین موارد باعث میشود تا چندان سدان راحتی نباشد. بامو روی قابلیتهای اسپرت سری ۵ بیشتر تمرکز کرده تا راحتی آن. پس بیراه نیست اگر فرمان دقیق و تیزش را اسپرتترین فرمان گروه خطاب کنیم.
در حالت رانندگی اسپرت و اسپرتپلاس کمکفنرها سفتتر شده و صفحه پشتآمپر با گرافیک خیرهکنندهای از آبی (حالت اقتصادی) به قرمز تغییر رنگ میدهد. در حالت اسپرتپلاس ESP خاموش شده و تعویض دندهها توسط شیفترهای پشت فرمان ممکن میشود. بین این 3 سدان نیمهلوکس، کاراکتر بامو از همه بیشتر با شیفترهای پشت فرمان هماهنگی دارد. مخصوصا وقتی چشمتان به صفحه کیلومترشمار دیجیتالی میافتد. گیرباکس ۸ سرعته ZF بامو بهترین عملکرد را میان این 3 خودرو دارد و بهترین انتخاب برای رانندگی اسپرت بهشمار میرود. جالب است بدانید در نسخههای M پکیج، تنظیمات گیرباکس کمی متفاوتتر از مدلهای معمولی است.
مثل مرسدسبنز، برای بامو هم یک سیستم استارت/استاپ تعریف شده که هنگام توقف موتور را خاموش میکند. البته بامو در این زمینه سخاوتمندی بیشتری دارد و به جای ۴ ثانیه، ۸ ثانیه پس از توقف خاموش میشود. این کار با پیشرانه توربو ۲۴۵ اسبی مثل این است که کاخ باکینگهام را داشته باشید، اما برای اینکه فرشهایش مستهلک نشود، فقط داخل آشپزخانه زندگی کنید.
ترمزها حساسیت خوبی دارند اما توانایی آنها برای مقابله با نیروی پیشرانه چندان مناسب نیست و حالت قرص و محکم بنز را ندارد. هندلینگ و مانورپذیری بامو بهترین در گروه است و سر پیچها عین خرچنگ به زمین میچسبد. البته در حالت اسپرتپلاس، پشت سر گذاشتن پیچها نیازمند دقت بیشتری است، چرا که دیگر ESP خطاهای رانندگیتان را اصلاح نمیکند.
سری ۵ سدانی ناآرام، پرتنش و کاملا اسپرت است. بین این 3 خودرو بیشترین آمار خرابی و مشکل پیدا کردن توربو را دارد و حساسیت پیشرانه آن از بنز هم بیشتر است. اما اگر روغن را به موقع عوض کنید، سرویسها را به موقع انجام دهید و از بنزین مرغوب استفاده کنید، کمتر با 528 به مشکل بر میخورید.
انتخاب میان این 3 سدان دوستداشتنی واقعا سخت است. مرسدسبنز علیرغم قیمت بیشتری که دارد معجونی از ویژگیهای سری ۵ و لکسوس GS را به شما هدیه میکند. بامو از نظر فنی بر هر 2 رقیب دیگر برتری دارد ولی فضای کابیناش به اندازه کافی لوکس و با کیفیت نیست و مسلما استایل ظاهریاش به اندازه 2 سدان دیگر برای یک کارتل مافیا جدی و پر ابهت نخواهد بود. لکسوس خوشتراش و شیک است اما تکنولوژی قدیمی گیرباکس و پیشرانه آن هم مصرف سوخت بیشتری را به شما تحمیل میکند و هم در مقابل بنز و بامو کمتوان و تنبل است.
حالا انتخاب با خودتان. به فضای لوکس کابین بیشتر اهمیت میدهید یا به صندوق بار بزرگ و کابین جادار. یا اصلا این پارامترها برایتان اهمیتی ندارد و فقط میخواهید در اتوبانها تاخت و تاز کنید؟ اما نظر ما را بخواهید، باید بگوییم که بنز E250 برنده این رقابت است. چون تمام این ویژگیها را با دوز کم و زیاد در دل خود جای داده. اما برچسب قیمت و هزینههای جانبیاش حسابی به حساب بانکیتان فشار میآورد!
سلام از قدیم میگن هر کسی رو بهر کاری ساختند. به نویسنده ی این مقاله هم باید بگم تو رو هم بهر همین کار ساختن!!!
عالی عالی عالی چقدر جذاب با ذوق و استعداد به یک بررسی علمی خشک روح بخشیدی… چقدر زیبا یک بررسی ساده رو جذاب و تبدیل به قصه کردی.
اگر یک برنامه ویدیویی مثل تاپ گیر رو بدن به این فرد با این کلمات و جملات حس هیجان و لذت رو به برنامه میده…
خیلی قشنگ تحلیل کردین لذت بردم مخصوصا از بخش مرسدس بنز که از طرفداراشم.